Faculty Profile

جمال محمدی
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/09/29

جمال محمدی

دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه جامعه شناسی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. پدیدارشناسی دلالتهای زنانگی در میان زنان سرپرستِ خانوار (زنان شهرستان بهار)
    1403
    پژوهش حاضر، با اتکا به روش پدیدارشناسی ماکس وان مَنِن، به مطالعۀ فهم و تفسیر زنانِ سرپرستِ خانوار از زنانگی‌ می‌پردازد. زنانگی، در رویکرد نظریِ پژوهش، معادل اجرای بدن‌مندِ نقش‌ها، رفتارها و خصایلی است که در شرایط نابرابری جنسیتی، به‌شیوه‌ای گفتمانی، تولید شده و به‌تدریج هژمونیک می‌شوند. به پیروی از روش وان مَنن، تلاش شده است بازنمودهای ادراک زنانِ سرپرستِ خانوار از این «زنانگیِ هژمونیک» در چهار حوزۀ محوری «روابط اجتماعی»، «فضای کنش»، «زمان زیسته» و «بدن زیسته» مطالعه شود. میدانِ مطالعه کلیه خانواده‌های زن‌سرپرستِ شهرستان بهار است که به‌شیوۀ هدفمند، از نوع ملاکی با بیشینۀ پراکنش، انتخاب شده اند. تکنیک گردآوری داده ها مصاحبه عمیق فردی و روش تفسیر، تحلیل مضمونی بوده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که زنان سرپرستِ خانوار در حوزۀ روابط اجتماعی واقعیتهایی مثل «ایفای نقشهای متعارض»، «انزوای تدریجی»، «بیگانگی از خود»، «چندچهره گی» و «تناقض ارتباطی» را تجربه می کنند. آنها در نوعی فضای کنش می زیند که مهمترین مولفه های آن «احساس ناامنی»، «دلزدگی از محیط»، «بی اعتمادی به دیگری»، «سیطرۀ کلیشه های جنسیتی» و «تضاد زندگی خصوصی و عمومی» است. درست به همین دلیل، تجربۀ زیستۀ آنها از زمان متضمن عناصری چون «ملال»، «زمان پریشی»، «گسیختگی زمان» و «گذر کُند زمان» است. در چنین وضعیتی آنها بدن خود را در چارچوب مقولاتی مانند «بدن به مثابه ابزار کار»، «بدن به مثابه طعمه جنسی»، «شرم بدنی»، «بدن آگاهی وارونه» و «بدن به منزلۀ سرمایه» درک و تفسیر می کنند. می توان نتیجه گرفت که مولفه های این چهار حوزه در زندگی روزمرۀ زنانِ سرپرستِ خانوار پیوندی دیالکتیکی با هم دارند و این دیالکتیک عمدتاً زنانِ سرپرستِ خانوار را به سمت پذیرش زنانگیِ هژمونیک سوق می دهد. زیستِ متعارض و هویتِ پرتناقض آنها در جامعۀ مردسالار بیش از آن‌که باعث شکل‌گیری خودآیینی و خودپندارۀ قوی زنانه در وجودشان شود، به واپس روی آنها به سمت درونی سازی خصایل و منشهایی کمک می کند که به طور سنتی برچسب زنانه خورده اند.
  2. مطالعه کیفی مشارکت در مناسک شادی در دوران کرونا (مطالعه موردی: جشن های عروسی در سنندج)
    1403
    همه‌گیری کرونا ویروس ، در سراسر جهان باعث به وجود آمدن شرایط ویژه‌‌ای در زمینه‌های مختلف اجتماعی شد . محدودیت‌هایی که برای جلوگیری از شیوع بیماری وضع شد باعث تعطیلی موقت بسیاری از مشاغل ، مکان‌ها و مناسک آیین‌های مذهبی ، جشن‌ها و به طور کلی کنش‌های جمعی شد . جنبه‌های مختلفی از این پدیده‌ی نوظهور مورد پژوهش قرار گرفت ، از منظر جامعه شناسی ، در پژوهش پیش رو ، با عنوان مطالعه کیفی مشارکت در مناسک شادی در دوران کرونا ، تلاش شده است تا برگزاری ، عدم برگزاری یا به تعویق انداختن جشن عروسی در میدان مطالعه شهر سنندج مورد پژوهش قرار گیرد تا به درک معانی بین الاذهانی افرادی که در این بازه زمانی جشن عروسی خود را برگزار کرده یا به تعویق انداخته‌اند دست پیدا کنیم. با این هدف ، در مصاحبه با 10 نفر (10 زوج جوان سنندجی ، که از هر زوج یک نفر مشارکت کرده است ) از افرادی که در بازه زمانی اوج همه‌گیری کرونا تجربه برگزاری یا تعویق جشن عروسی داشتند مصاحبه‌ی عمیق صورت پذیرفت و با استخراج 6 مضمون اصلی 1.محدودیت های پیش آمده در اثر کرونا یا شرایط محیطی ، 2.شرایط ذهنی و فرهنگی (باور‌ها و هنجارهای فرهنگی) ، 3.نگرانی ، 4. معنای جایگزین امر تعویق شده ، 5. تاثیرپذیری روابط اجتماعی و 6. تغییر سبک زندگی ؛ به این نتیجه رسیدیم که جمع شرایط محیطی و ذهنی برآمده از پاندمی کرونا در کنار نگرانی‌های برآمده از پیامدهای این همه‌‌گیری ، باعث شده افراد نسبت به برگزاری یا عدم برگزاری یا به اصطلاح تعویق یا تاخیر برگزاری جشن عروسی دست به انتخاب عقلانی زده و تصمیم گیری کنند . نتیجه این تصمیم به شکل تاثیر در روابط اجتماعی و عدم گسترش شبکه خویشاوندی بروز پیدا کرده و از سوی دیگر عامل سرکوب برخی خواسته‌ها و مکنونات قلبی افراد مانند آرزوی پوشیدن لباس عروس برای دختران یا پدر و مادر عروس خواهدشد . در نتیجه آنها تلاش می‌کنند امر به تعویق افتاده یا همان عامل معناساز زندگی را که خلاء آن احساس شده ، با کنش‌های جدید جایگزین کنند . آنها تلاش کرده‌اند با کنش هایی مانند برگزاری جشن با تشریفات محدودتر ، کاهش سطح روابط اجتماعی و خویشاوندی ، رفتن با آتلیه و گرفتن عکس یادگاری بدون برگزاری جشن ، هزینه کردن خرج عروسی برای ضروریات زندگی مشترک و... دستاویز تازه‌ای برای معنابخشی به زندگی پیدا کنند . این فرآیند ، موجب می‌شود تا افراد سبک تازه‌ای از کنش‌ورزی را جایگزین کنند . این جایگزینی به شکل حذف آنچه آنها آن را امور غیرضروری می‌نامند ، نمود پیدا خواهد کرد . از طرفی کرونا برای آنها آموزه‌هایی نیز داشته که همه اینها به تغییر سبک زندگی لااقل در حوزه مناسک شادی آنان خواهد انجامید . ضمن اینکه نتیجه تغییر در سبک زندگی برای همه یکسان نبوده و بسته به اینکه افراد نسبت به پروتکل های بهداشتی تا چه اندازه اهتمام داشته‌اند یا برخوردی سهل انگارانه داشته‌اند، متفاوت بوده است.
  3. تجربه مدرنیته از دیدگاه زنان نویسنده کُرد (مطالعه موردی: زنان نویسنده اقلیم کُردستان)
    1402
    پرداختن به مسئله روایت زنان در مواجه با روایت مسلط مردانه همواره یکی از مهم‌ترین چالش‌های زنان در دوران مدرن بوده است. تحت تاثیر امواج مدرنیته و فمینیسم زنان نه تنها در عرصه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور یافتند بلکه در عرصه ادبی نیز به فعالیت و خلق آثار ادبی پرداختند. تحولات گسترده و دگرگونی‌های پیچیده دوران معاصر نیز این فرصت را در اختیار زنان نویسنده قرار داد که افزون بر انعکاس واقعیت‌های اجتماعی از ظرفیت‌های نوشتار برای بازتاباندن سبک نوشتار زنانه مبتنی بر دیدگاه متفاوت با دیدگاه مسلط مردانه و بر اساس تجربه‌های زیسته خود بهره گیرند و به ترسیم و انعکاس زنانگی خود بپردازند. جامعه کُردی نیز از این امواج بی تاثیر نماند، به طوری که زنان کُرد در اقلیم کردستان و سایر مناطق جامعه کُردی به خلق و آفرینش آثار ادبی و علمی پرداختند. زنان کُرد، تحت تاثیر امواج مدرنیته به مبارزه با جامعه سنتی و عشیره‌ایِ مردسالار که موجب انقیاد و گرفتاری آنها در طول تاریخ شده بود و برای مدت‌ها آنها را از حقوق و آزادی خود محروم کرده بود برخاسته و سعی نمودند که از طریق نویسندگی وجود خود را اثبات کنند، بنابراین زنان کُرد نیز هم‌چون زنان دیگر ملت‌ها از آنجا که همواره تحت سلطه گفتمان اخلاقی مردانه بودند در آثار خود به بازتاب و انعکاس خواسته‌های زنان و حقوق آنها پرداختند و اصلاحات بزرگ و مهمی در حوزه‌ی روشنفکری سیاسی و اجتماعی انجام دادند. در سال‌های اخیر نیز با پیدایش فصلی نو از زندگی اجتماعی و سیاسی و گشایش‌هایی که در جامعه ی کُردی به ویژه پس از ۱۹۹۱ و تاسیس حکومت اقلیم کردستان رخ داد این آثار فزونی یافت. پژوهش حاضر به تحلیل نحوه‌ی مواجه و بازنمایی فرآیند مدرنیته در میان زنان نویسنده کُرد پرداخته، بر این اساس در پژوهش حاضر در مبانی نظری، از نظریات نظریه‌پردازان حوزه روایت‌شناسی زنانه بهره گرفته شده و با خدمت گرفتن روش تحلیل روایت و تکنیک تحلیل مضمون براون و کلارک به استخراج کدهای مرتبط با پژوهش به وسیله تکنیک گردآوری مصاحبه نیمه‌ساخت‌یافته پرداخته شده است، در این مسیر از برنامه تحلیل داده‌های کیفی« N – Vivo » بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که از میان کدهای استخراج شده، مضامین : انعکاس فرآیند مدرنیته در دیدگاه زنان نویسنده کُرد، تحولات ناشی از فرآیند مدرنیته در دیدگاه زنان نویسنده کُرد، عناصر اصلی گفتمان زنانه در دیدگاه زنان نویسنده کُرد و مولفه‌های حقوق زنان در دیدگاه زنان نویسنده کُرد، به عنوان مضامین اصلی نهایی برگزیده شده‌اند. بازتاب خشونت علیه زنان در جامعه سنتی کردستان و هشدار درباره‌‌ی عقب ماندن جامعه کردستان از فرآیند مدرنیته، دفاع از عناصر گفتمان زنانه پرداخته و مصادیق این تلاش در آثار آنان، پرداختن به جایگاه ادبیات زنانه و نقش تاریخی زنان نیز در رمان‌های زنان نویسنده کُرد و انواع فعالیت‌ آگاهی بخشی به زنان از مهمترین نتایج این پژوهش بوده است.
  4. تکه پاره شدن کلیت زندگی روزمره در رمان تاریخی کُردی: خوانشی لوکاچی از رمان «زینوی به ته م»
    1402
    رمان تاریخی روایتِ داستان‌گونه‌ی تاریخ و تلفیقی از واقعیت و تخیّل است که نه سراسر ساختگی و نه روایتی مستند و علمی از تاریخ است. گئورگ لوکاچ منتقد ادبی مارکسیست، سرآغاز رمان تاریخی را اوایل قرن 19 و انتشار آثار والتر اسکات عنوان می‌کند. او رمان تاریخی را موظف به ارائه‌ی روایتی از تاریخ می‌داند که در حکم «پیش‌تاریخ زمان حال» باشد. به باور لوکاچ موفقیت رمان تاریخی در رسیدن به رسالت خود، منوط به پایبندی به اصول و مبانی «رئالیسم» است؛ رئالیسمی که نویسندگان کلاسیکی چون اسکات و بالزاک آن را به اوج رساندند. رمان تاریخی کُردی در اواسط سده‌ی بیستم ظهور کرد و به مرور توانست جایگاه خود را در ادبیات کُردی پیدا کند. در این پژوهش رمان تاریخیِ «زینوی به‌ته‌م» اثر کامران حامدی را با روش دیالکتیک لوکاچ مورد خوانش قرار دادیم. پس از ارائه‌ی شرحی از دوره‌ی تاریخی که وقایع رمان در آن سپری شده‌اند به تحلیل رمان پرداختیم. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که «زینوی به‌ته‌م» با روایت تقابل میان فرودستان و فرادستان حول محور «هویت قومی»، و خیر و شر نمایاندن طرفین درگیر در نزاع، از شخصیت‌ها و موقعیت‌های تاریخی طبقه‌زدایی می‌کند و این نخستین گام اساسی در انحراف از رئالیسم انتقادی لوکاچ است. رمان با اسطوره سازی از شخصیت‌های تاریخی و ارائه‌ی روایتی رمانتیک، اقدام به تاریخ-زدایی از تاریخ می‌کند. بنابراین «زینوی به‌ته‌م» نتوانسته است تاریخ را به مثابه پیش‌تاریخ زمان حال روایت کند و فاقد مختصات یک رمان تاریخیِ رئالیستی بر اساس معیارهای لوکاچ است.
  5. خود زنانه و مصرف کالاهای لاکچری (مطالعه موردی: زنان اقشار مرفه شهر سنندج)
    1402
    هدف اصلی این پژوهش انجام کندوکاوی کیفی، به شیوۀ نظریۀ زمینه ای، در شیوه های مصرف نمایشی کالاهای لاکچری است و برای نیل به این مقصود کنشهای مصرفیِ روزمرۀ زنان اقشار مرفه در شهر سنندج را به عنوان میدان مطالعه برگزیده است. در مطالعۀ مصرف کالاهای لاکچری، به طور تاریخی، دو رویکرد نظری سیطره داشته اند: رویکرد کلاسیکِ «مصرف لاکچریِ ناشی از ثروت» و رویکرد متاخر «مصرف ظرفیتهای لاکچری». مبنای نظری این کار، تلفیقی از هر دو رویکرد با محوریت رویکرد کلاسیک است. برای انتخاب سوژه ها به شیوۀ نمونه گیری هدفمند با رعایت دو شرط تنوع و اشباع نظری عمل شده است که طی آن با 21 نفر از زنان اقشار مرفه سنندج در سه محلۀ «شالمان»، «صفری» و «مبارک آباد» مصاحبه عمیق فردی به عمل آمده است. در نهایت داده ها با استفاده از فرایند کدگذاری تحلیل و در قالب پنج مقولۀ شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها دسته بندی شدند. مقولۀ هسته عبارت است از برساخت و نمایش نوعی زنانگیِ فرادست که آن‌طور که تحلیل داده ها نشان می دهد، تماماً از فرایند مصرف لاکچری تغذیه می کند. زنان مرفه برای حفظ و تقویت این نوع زنانگی دو طیف راهبرد اتخاذ می کنند که اولی به برساخت نوعی زنانگی شبه اشرافی و دومی به بازتولید فرادستی آنان نسبت به زنان دیگر اقشار اجتماعی می انجامد. و در نهایت این که مصرف کالاهای لاکچری در زندگی زنان اقشار مرفه پیامدهایی دارد که غالباً از جنس تقویت خصایل شبه اشرافی نظیر تفاخر، فضل فروشی، نجیب نمایی، ادعای اصالت و افتخار به تبار خانوادگی است.
  6. هویت به مثابۀ فولکلور: تحلیل گفتمان شیوۀ برساخت هویت کُردی در شبکۀ استانی کردستان (مطالعه موردی: برنامۀ چریکه‌‌ی شه‌‌و)
    1402
    هویت به‌مثابۀ فولکلور به واکاوی استراتژی‌های گفتمان مسلط می‌پردازد که در تلاش است به‌واسطۀ بازنمایی هویت در مدیوم رسانه، هویت جمعی گروه فرودست را به امری زیبایی‌شناختی تقلیل داده و از آن سیاست‌زدایی کند. با این فرض، پژوهش حاضر درصدد است به تحلیل گفتمان شیوۀ برساخت هویت‌کُردی در برنامه چریکه‌‌ی شه‌‌و بپردازد. ادعای این پژوهش آن است که گفتمان فرادست در ایران در کنار سیاست‌های طرد و حذف، در جهت این‌همان‌کردن هویت‌کُردی با هویت مسلط، به انواع شگردها متوسل می‌شود تا به‌وسیلۀ خودِ گروه‌های فرودست، بازنمایی خاصی از آنان ارائه داده و به بازتولید موقعیت فرودستی‌شان بپردازد. بر این ‌مبنا با اتکا به مضامینی نظری از لوئی‌ آلتوسر، آنتونیو‌ گرامشی، استوارت ‌هال و متفکران حوزۀ مطالعات ‌پسااستعماری، و با استفاده از روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه، به مطالعۀ شیوه‌های مفصل‌بندی هویت‌کُردی در برنامۀ چریکه‌‌ی شه‌‌و از شبکۀ استانی سیمای کُردستان پرداختیم. نتایج تحقیق بیانگر آن است که گفتمان مسلط بر این برنامه پیوسته در حال برجسته‌سازی نظام معنایی گفتمان خود و به حاشیه‌راندن نظام معنایی گفتمان رقیب می‌باشد تا بدین‌وسیله گفتمان خود را به اجماع برساند و گفتمان رقیب را محو سازد. گفتمان مسلط بر برنامۀ چریکه‌‌ی شه‌‌و در یک زنجیرۀ هم‌ارزی معانی خاصی را به دال‌های مورد نظر خود نسبت داده و با ایجاد بُعد از سرریز معنای آنان جلوگیری می‌کند. بدین‌ترتیب، دال‌های شناوری‌‌ هم‌چون «یک‌دستی»، «سنت‌گرایی»، «اصالت»، «طبیعت‌گرایی»، «سادگی» و «تثبیت‌تاریخی» در نقطه‌مقابل دال‌های غایبی مانند «پویایی»، «صیرورت»، »تکثر»، «امر‌مدرن» و «پیچیدگی» در نزاعی گفتمانی تلاش دارند «فولکلور» را هم چون مقوله‌ایی «ایدئولوژیک» طی فرایند فولکلوریزه‌کردن هویت برساخت نمایند. ساخت و تحمیل چنین برداشتی از مقولۀ فولکلور و تقلیل هویت‌کُردی به امری زیبایی‌شناختی، هم‌راستا باتعریفی ایرانشهری‌گرایانه از کُردها و سیاست‌زدایی از هویت‌کُردی اتفاق می افتد. در واقع برساخت چنین کلیشه‌ایی هم‌سو با ایماژ مسلط از مقولۀ فرودستی کُردها در ایران است. دال‌مرکزی فولکلور نه‌تنها در تمام متن سوژه را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد، بلکه تعیین می‌کند سایر نشانه‌هایی که در گفتمان مفصل‌بندی می‌شوند چه چیزهایی باشند. فراخواندن سوژۀ کُرد و بخشیدن جایگاه سوژگیِ فرودستی و بازتولید رابطۀ فرادست/ فرودستی از دیگر نتایج تحلیل این متن می‌باشد.
  7. مطالعه کیفی تجارب زیسته زنان تنهازیست در زندگی پس از طلاق
    1401
    بازسازی زندگی های پس از طلاق، یکی از حوزه هایی است که همواره در جامعه شناسی ایران مورد غفلت واقع شده است. طی دهه های اخیر، تنهازیستی در میان زنان مطلقه شهر سنندج روند روبه رشدی داشته است. توصیف تجارب، تفسیر و درک زنان از تنهازیستی و جهان پدیداری و پاسخ به اینکه «جهان تنهازیستی» در تجربه زیسته یک زن مطلقه تنهازیست، به چه شکلی حضور دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است. روش شناسی پژوهش حاضر کیفی است، به همین منظور با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری با 23 نفر از زنان مطلقه تنهازیست در شهر سنندج مصاحبه شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش شش مرحله ای ون مانن، استفاده شد. یافته های بدست آمده از تجربه زیسته زنان تنهازیست پس از طلاق نشان از درک تنهازیستی به مثابه گستره دامنه اختیارات و آزادی های بیشتر، نبود بار مضاعف بر دوش پدر و مادر و حفاظت از فرزندان دارد. به همین جهت احساس متفاوتی نسبت به تنهازیستی پس از طلاق در بین زنان مشارکت کننده شکل گرفته که برای دسته ای زنان احساس تنهازیستی به مثابه تجربه ای ناخوشایند و برای دسته ای دیگر، به مثابه استعاره ای رهایی بخش تلقی شده است. درک و تفسیر و زنان تنهازیست از جهان پدیداری بر خودحمایت گری و تاب آوری رشددهنده در برابر مشکلات، دگردیسی در رفتارها و خودانگاره زنانه، بازمعنابخشی به زیست جهان و خودکنترلی و مهار نیاز جنسی دلالت دارد. تنهازیستی آثار و پیامدهای متفاوتی بر زندگی زنان برجای گذاشته که در ذیل چهار مضمون کلی «رشد فردیت»، «استقلال شخصی»، «طرد اجتماعی» و «خلاء تکیه گاه در فرزندان» دسته بندی شده است. بر ساخت های معنایی پژوهش حاضر نشان می دهد که زنان تنهازیست، در حال تجربه زیست جهانی دشوار توام با مشکلات خاص خود هستند که حمایت از سوی جامعه را به صورتی همه جانبه می طلبد.
  8. زمینه های نهادی دگردیسی زبان کردی در تعامل های روزمره: مطالعه جوانان شهر سنندج
    1401
    پژوهش حاضر در نظر دارد با رفتن به ژرفای تعامل های روزمره، به واکاوی زمینه های نهادی دگردیسی زبان کردی با تاکید بر سه نهاد آموزش و پرورش، رسانه و خانواده بپردازد از این حیث که این نهادها چگونه در دگردیسی شیوه های استفادۀ گویشوران از زبان روزمره کُردی اثرگذار بوده و این دگردیسی واجد چه ابعاد و دلالت هایی است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش اتنوگرافی نهادی در میان جوانان سنندج به انجام رسید. به منظور انتخاب نمونه ها از نمونه گیری هدفمند و برای گرداوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. در نمونه پژوهش، 19 نفر از جوانان بالای 30 سال مشارکت داشتند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که سه نهاد آموزش و پرورش، رسانه و خانواده از زمینه های نهادی ای هستند که در راستای هژمونی زبانی-فرهنگی حاکم، گویشوران را به کاربست زبان التقاطی کُردی در تعامل های روزمره سوق می دهند و استحالۀ زبان کُردی محصول همانندی ساختی میان این نهادها و بازتولید اثرات ساختاری آنها در تعامل های روزمره است. نقش نظام آموزشی در استحاله زبان کردی در قالب چهار مقوله «ادغام دیگری فرودست؛ سیاسی کردن زبان دیگری؛ طرد زبان و هویت دیگری؛ فارسی به مثابه امر عمومی/کردی به مثابه امر قومی»، مفهوم سازی و «ایدئولوژی ایرانشهری» نیز به عنوان مقوله هسته ای انتخاب شده که موید آن هستند آموزش و پرورش به مثابه دستگاهی ایدئولوژیک در خدمت ایدئولوژی ایرانشهری، از مجرای سیاست های زبانی خود در دگردیسی زبان کردی و برساخت زبان التقاطی فارسی-کردی دخیل است. و در تلاش برای استیلای زبان و فرهنگ حاکم به مثابه عنصری هویت ساز عام بر مردمان کردزبان و استحاله هویتی آنهاست. نقش رسانه در استحاله زبان کردی در قالب چهار مقوله «استحاله نحوی-لغوی زبان کردی، فرهنگ مرکز فرهنگی با پرستیژ و باکلاس/فرهنگ کردی از مد افتاده؛ کردها به مثابه مردمانی سنتی؛ برجسته سازی لهجه سنندجی» و مقوله هسته ای «هویت کردی در مقام فولکلور» طبقه بندی شده اند که بیانگر آن هستند دگردیسی زبان کردی محصول کارکرد ایدئولوژیک سیاست گذاری رسانه ای به ویژه چگونگی بازنمایی زبان و فرهنگ های قومی-محلی است، به گونه ای که با بی اعتبارسازی مولفه های هویتی کردزبانان از یک سو و آمیخته کردن زبان کردی به واژگان فارسی، استحاله آن را نشانه رفته است. نقش خانواده در دگردیسی زبان کردی در قالب چهار مقوله «احساس حقارت در مقابل فارس زبانان، نگاه به مرکز به مثابه پیشرفت، آموزش سبک زندگی مدرن از کانال های فارسی زبان، ترویج وسیع واژگان فارسی در میان اعضای خانواده»، و ذیل مقوله هسته ای «خانواده در مقام نهادی هژمونیک»، تلخیص شده اند که بر مبنای آن، سیاست زبانی خانواده به مثابه فشارسنج اجتماعی متاثر از فشارهای نظام آموزشی و رسانه ای حاکم است به نحوی که همسو با آنها، اعضای خود را به کاربرد التقاطی زبان کُردی سوق می دهد و بدین ترتیب عامل استحاله زبان کردی بوده و سنگ بنای نابودی آن را در میان اعضا پی ریزی می کند.
  9. پدیدارشناسی تجربه زنانه از شرم بدنی
    1401
    شرم بدنی در میان زنان، غالباً از این واقعیت اجتماعی نشات می گیرد که نقش های جنسیتیِ تعریف شده در جامعه، دارای اهمیت، جایگاه و قدرتِ برابر نیستند و روابط قدرتِ مرتبط با این نقش ها به طور کاملاً نابرابر توزیع شده است. شرمِ بدنی اساساً در ارتباط با قسمت هایی از بدن، مدیریت بدن، کارکردهای بدن یا رفتارهای بدنی پدید می آید و آن جایی است که سوژه احساس می کند بدنش نامطلوب، ناقص و فاقد جذابیت است و شاخص های بهنجار و مورد پسند جامعه را ندارد. لذا مسئله ی اصلی پژوهش حاضر واکاوی انواع مواجهه ی زنان با بدن های شان در جامعه ی کنونی و شیوه های بازتاب نقصان ها و برجستگی-های بدن در فضاهای جمعی است. این پژوهش با روش پدیدارشناسی به مطالعه ی تجربه ی زیسته ی زنان طبقه ی متوسط شهر سنندج از شرم بدنی پرداخته است. میدان مطالعه، سه فضای جمعی عروسی-ها، پارتی های خصوصی و گروه های مختلط کوهنوردی بوده و در مجموع با 20 زن متاهل مصاحبه شده است. در بخش سازه های نظری از نظریه های جامعه شناسان مرتبط با حوزه ی زنان مانند چارلز هورتون کولی، نوربرت الیاس، ریچارد سنت، هلن لیند، اروینگ گافمن و سیمون دوبوار استفاده شده است. یافته-های پژوهش نشان می دهد که هر آنچه امروزه زنان با عنوان احساس شرم بدنی در فضاهای جمعی تجربه می کنند با سرشت این احساس در جوامع پیشین متفاوت است و شرم بدنی در زمانه ی حاضر در متن مواجهه ی ناگزیر و همه جانبه و هر روزه ی زنان با فرهنگ مصرفی ای پدید می آید که هنوز به شیوه-هایی بسیار پیچیده مردسالار است. جامعه ی معاصر که تحت سیطره ی فرهنگ مصرفی است هم زمینه-های حضورِ بدن مندِ زنان در فضاهای جمعی را بیش از پیش فراهم ساخته و هم بدن انگاره ی آن ها و نیز سرشت شرم بدنی را دگرگون کرده است. شرایط و زمینه های اثرگذار بر پیدایش شرم بدنی، حاکی از نقش کلیدی عواملی چون رسانه ها، ابژه شدن بدن زنانه، نگاه خیره ی دیگری، موقعیت فرودست زنان و کارکردهای جسم زنانه است. همچنین زنان در تنگنای هنجارهای زیبایی و ایدئولوژی زنانه ای هستند که به آنان تلقین می کند با رفتارهای زیبایی و مراقبت پیوسته از بدن هایشان کنترلی بیشتر بر زندگی شان اعمال کنند. احساس شرمساری نسبت به بدن با انتظارات اجتماعی رابطه ی مستقیمی دارد. در هم-تنیدگی خاصی میان سیاست های دولتی، نظام مردسالاری، نهاد پزشکی، فرهنگ و رسانه ها وجود دارد که نتیجه اش فشار مضاعف بر زنان برای موردپسند قرارگرفتن و ایده آل بودن است. فرهنگ مردسالار نظم خاصی بر بدن زنان تحمیل می کند و تعاریفی از معیارهای زیبایی زن ارائه می دهد. پیامدهای این نوع احساس شرم در زنان، درونی سازی ویژگی های جنس دوم، کناره گیری از برخی فضاها و فعالیت ها، استفاده از شرم بدنی برای پاسداشت حریم شخصی، نداشتن اعتماد به نَفس در پذیرش مسئولیت ها و خودسانسوری و زدن نقاب به چهره بوده است. با همه ی این اوصاف، زنان در برابر این فرهنگ مصرفی و احساس شرمی که دایماً در آن ها پدید می آورد همواره با اتخاذ راهکارها و استراتژی هایی می کوشند شرم بدنی را مدیریت کنند. تلاش برای پنهان کردن نقص های بدنی، نمایش جذابیت های جسمانی و رفتاری، والایش امیال جسمی و طرد قواعد مردانه از جمله ی این راهکارها هستند.
  10. مصرف موسیقی رپ به مثابه خرده فرهنگ معارض (مورد مطالعه: دانش آموزان دبیرستانهای شهر همدان)
    1401
    مصرف موسیقی رپ در میان نوجوانان و جوانان پدیدۀ رایجی است؛ بخش قابل توجهی از اوقات فراغت آنها را به خود اختصاص داده و جزء اصلیِ برسازندۀ سبک زندگیِ خرده فرهنگی آنها است. پژوهش حاضر میکوشد شیوه های مصرفِ خرده فرهنگی این پدیده را در میان دانش آموزان دبیرستان شهر همدان به شیوه ای کیفی مطالعه کند. نمونه ها به شیوه ای هدفمند انتخاب شده اند و با آنها مصاحبۀ عمیق نیمه ساخت یافته انجام شده است. تحلیل مضمونی داده های حاصل از مصاحبه ها بیانگر آن است که شیوه های مصرفِ خرده فرهنگی موسیقی رپ در میان دانش آموزان دبیرستان را می توان ذیل شش مضمون محوری دسته بندی کرد: ابراز عواطف و هیجان زدگی، برقراری ارتباط، بازنمایی خود، تفنن و سرگرمی، محدودیت گریزی و رویاپردازی، و پس زدن دیگریِ بزرگ. سه مضمون اول دلالت بر آن دارند که دانش آموزان این ژانر موسیقایی را در خدمت دستیابی به نوعی رهایی ایجابی مصرف می-کنند و میکوشند به میانجی مصرف این موسیقی معناها و امکانهایی در زندگی شخصی و عمومی خود بیافرینند. اما سه مضمون دوم ناظر به نوعی رهایی سلبی هستند، یعنی رهایی از قیود، الزامها و موانعی که فضاهای نمادین موجود بر حیات روزمرۀ دانش آموزان تحمیل میکند. مصرف موسیقی در اینجا دستمایه ای است برای گریز و مقاومت و طفره روی. میتوان گفت که مصرف موسیقی رپ در میان دانش آموزان فعالیت روزمره ای است که از ناهمگونی و شکاف بین جهان رویایی و جهان واقعی زندگی آنها تغذیه میکند.
  11. مطالعۀ کیفی تجربۀ طرد اجتماعی در میان پیروان فرقۀ اهل حق (موردمطالعه: شهرستان ثلاث باباجانی)
    1401
    هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته طرد اجتماعی، از دیدگاه مردم فرقه اهل حق، به عنوان اقلیت مذهبی در شهرستان ثلاث باباجانی است. رویکرد مورداستفاده در پژوهش حاضر، رویکرد کیفی است که با روش مردم نگاری انتقادی به بررسی و تحلیل دادها پرداخته شده است. روش جمع آوری داده ها مصاحبه عمیق است جامعه آماری شامل تمامی افراد فرقه اهل حق ساکن در شهرستان ثلاث باباجانی بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد30 نفر از آن ها مورد مصاحبه قرار گرفت. داده های جمع آوری شده حاصل از مصاحبه ها در این مطالعه باراهنمایی، نظریات دو نظری پرداز، پیر بوردیو و آنتونی گیدنز برای ترسیم فضا و زمینه طرد اجتماعی فرقه اهل حق مورداستفاده قرار گرفت یافته ها حاکی از آن است که طرد در ابعاد و اشکال گوناگونی و با پیامدهای متنوعی خود را نمایان می سازد پدیده طرد اجتماعی در میدان موردمطالعه دارای پیامدهای مختلفی بوده است که شامل (ترس، تقلیل هویت، انزوای اجتماعی، انزوای شغلی، سرخوردگی، انگ شغلی، عدم اعتماد، انسداد اقتصادی، بسته بودن دایره ازدواج، زوال حریم شخصی، عدم مشارکت، پنهان کردن هویت خویش، افزایش یاس و ناامیدی، ایجاد احساس نابرابری، بدبینی) است. مهم ترین نتیجه این طرد اجتماعی جامعه اهل حق در میدان مطالعه منجر به شکل گیری زندگی درون گروهی بین آنان شده است که شامل (ازدواج باهم کیش، معاشرت خانوادگی اهل حق باهم، مبادلات اقتصادی درون گروهی، عدم اعتماد به مردم غیر اهل حق، تمایز زبانی، تفاوت فرهنگی) بود... عاملیت های اصلی این پدیده در میدان موردمطالعه شامل (عقاید قالبی، عکس العمل متقابل، قشربندی اجتماعی، انزوا و جداسازی، انسداد سیاسی) است. از عمده ترین راهبردهای ممکن برای کاهش طرد اجتماعی جامعه اهل حق در میدان موردمطالعه می توان به (نقش رسانه ملی، فرهنگ سازی بین مردم در رابطه با پذیرش اقلیت ها به شیوه محترمانه و برخورد صحیح با آن ها، تقویت سرمایه اجتماعی، نقش اثرگذار ریش سفیدان و معتمدان و افراد مذهبی سرشناس جهت کاهش تنش ها و دسترسی به وفاق، تعامل بین نهادی، ترویج مشارکت اجتماعی بین دو گروه، افزایش مراودات، سیاستگذاری کلان، نقش شبکه های اجتماعی در شناسایی فرهنگ و آیین اهل حق، آموزش و آگاهی بخشی عمومی در رابطه با تنوع قومی- مذهبی، زبانی و پذیرش راحت آن ها و احترام گذاشتن به تفاوت ها) اشاره نمود.
  12. فهم و تحلیل شیوه های مقاومت دانش آموزان در برابر گفتمان مدرسه
    1401
    مسئله ی پژوهشِ حاضر، بررسی شیوه های مقاومت و چگونگی ایجاد شکاف در ساختار انضباطی ـ تربیتی مدرسه از سوی دانش آموزان است. بر همین اساس با مطالعه ی دبیرستان های دخترانه ی شهرِ بانه در استان کُردستان، به این پرسش پرداخته ایم که دانش آموزان چگونه در زیستِ روزمرۀ خود در مدرسه با گفتمان مدرسه مواجه می شوند و نمودهای تعارض و مقاومت در میان آنها کدامند؟ راهنمای نظری پژوهش، مجموعه نظریاتی ست که در علوم اجتماعی قائل به نوعی دیالکتیکِ تغییر و مقاومت در جریان زندگی روزمره هستند، به ویژه نظریاتی که به طور مشخص درباره ی امر آموزش و جنبه های انتقادی آن مفهوم پردازی کرده اند. روشِ مطالعه هم تحلیل گفتمان به سبک ارنستو لاکلائو و شانتال موفه بوده است. بر اساسِ نتایج این پژوهش، گفتمانِ مدرسه در میدان مطالعه به طور مشخص «تولید دانش آموزِ مثبت» از منظرِ خودش و به عنوان دالِ مرکزی را در دستور کار قرار داده است. در کشاکشِ قواعد مدرسه و تمایلات دانش آموزان، آزادمنشی، استدلال، برابری، شادی، شیطنت و احساسات دال هایی تُهی هستند که گفتمان مدرسه آنها را پوشش نداده است. پوششِ آزاد، آراستگی، زیبایی، جذابیت و نوجوانی نیز معناهای مازاد در گفتمانِ هم سالان را تشکیل داده اند. و دست آخر این که حجاب، اطاعت پذیری و نظم هم دال هایی شناور بوده اند که در میانِ دانش آموزان و گفتمانِ مدرسه توافقی بر سرِ معنا و شکل آنها وجود نداشته است.
  13. مُد و پوشش به مثابه فرهنگ مقاومت: سبک های جدید پوشش در میان دختران جوان در فضاهای همگانی
    1400
    هدف این نوشتار مطالعۀ کیفی سبک های جدید مُدگرایی در پوشش به عنوان یکی از اصلی ترین میدان های نزاع بر سر بدنِ عمومی در فضاهای همگانی است. سوژه های مورد مطالعه از میان دختران 14 تا 30 سال شهر سنندج انتخاب شده اند که پرسه زنی در فضاهای همگانی را به عنوان فعالیت معمولی خود معرفی نموده اند. داده ها از طریق مصاحبۀ فردی گردآوری و از طریق تحلیل مضمونی تفسیر شده اند. این مطالعه تجربی با بهره گیری از روشِ اتنوگرافی انتقادی انجام شده است. راهنمای نظری پژوهش، مجموعه ای از تئوری های معاصر جامعه شناسی درباره مقاومت(میشل فوکو و دیگران) و رویکردهای مطالعات فرهنگی (دوسرتو، استورات هال، جان فیسک و ..) در بررسی پدیده های نمایشی زندگی روزمره است. طبق نتایج تحقیق، شش مضمون اصلی از داده ها قابل استنتاج است: نقش دوگانۀ مُدگرایی در افشاسازی/ پنهان سازی هویت؛ انتخاب مُد جایگزین به عنوان راهی برای پس زدن رمزگانِ سنتیِ پوشش؛ کارکرد مُد در بازتولید دوگانۀ تمایز/ ادغام؛ استفاده از سبک های مُدگرا برای نمایش پرستیژ و گشودگی فردی؛ مُدگرایی راهی برای تصرف فضاها؛ و جایگاه محوری مُدگرایی در منازعۀ بدن خصوصی/ بدن عمومی. ترسیم شبکۀ مضامین و خرده مضامین همبستۀ آن ها بیان گر آن است که برای دخترانِ جوان، پرسه زنی در فضاهای همگانی، پیروی از سبک های جدید پوشش، تصرف فضاها، متمایزکردن خویش از نسل قدیم، و تلاش برای مدیریت بدن خود در فضاهای عمومی جملگی اجزاء به هم پیوستۀ شکلی از زیستن هستند که می توان ذیل مقولۀ هسته ای «نمایش عمومی وجه مطلوبی از بودن» آن را نا مگذاری کرد. بدین سان، استفادۀ دخترانِ جوان از سبک های جدید لباس درست در لحظه ای که به قصد نمایاندن هویتی جدید انجام می شود عملاً حکم انتخاب نوعی مُد جایگزین برای سرپیچی از قواعد قدیمی پوشش را دارد. همین کنش، هم زمان، آن ها را قادر می سازد خود را درمقام اعضای یک خرده فرهنگ از فرهنگ کلی متمایز کنند و پرستیژ، شکوه، انعطاف و آراستگی خود را به نمایش بگذارند. نقطۀ ثقل پیونددهندۀ همۀ این اجزا تلاش سوژه ها برای مدیریت و نظارت بر بدن خویش در فضاهای همگانی است، یعنی درست همان جایی که در فرایند تبدیل بدن خصوصی سوژه ها به بدن عمومی مکانیسم های هژمونیک و کنش های مقاومت آمیز با هم وارد نزاع می شوند.
  14. بازنمایی زنانگی در نقاشی های زنان کرد
    1400
    هدف این نوشتار تحلیل نشانه شناختیِ بازنماییِ زنانگی در نقاشی های زنان کُرد است. میدان مطالعه، نقاشانِ زن در شهر سنندج در دو دهۀ اخیر است که دو تن از باسابقه ترین و پرکارترینِ آن ها، به شیوۀ نمونه گیری هدفمند، انتخاب شده اند. تحلیل تابلوهای نگین وکیلی و اکرم کریمی، بر اساس مدل نشانه شناسیِ اجتماعی کرس و لیون، در سطوح سه گانۀ معانی بازنمودی و تعاملی و ترکیبی، بیانگر آن است که دو نقاش، به رغم اشتراک در مضمون و سبک بازنمایی، به دو نقطۀ متفاوت می رسند: زنانگیِ بازنموده در نقاشی های وکیلی نوعی جنسیت گرایی بازاندیشانه است، اما در آثار کریمی نوعی جنسیت گرایی منفعلانه. در تابلوهای وکیلی چون الگوی پیوندِ عناصر، روایتی است، راه برای بازاندیشی در هویت زنانه باز می شود، اما در تابلوهای کریمی عناصرِ تصویر بر اساس الگویی مفهومی به هم پیوند خورده اند و لذا ناخواسته نوعی جنسیت گرایی منفعلانه بازتولید می شود. وکیلی سوژه را در فضایی طبیعی و باز که یادآور جایگاه زن در تفکر اسطوره ای است نمایش می دهد، اما کریمی سوژه را در فضای خانه که تداعی گر جایگاه او در جوامع سنتی است بازنمایی می کند. تابلوهای وکیلی مخاطب را فرامی خوانند تا به نقش عوامل بیرونی در شکل بخشیدن به هویت و سرنوشت زنان توجه کند، اما تابلوهای کریمی مخاطب را به همدلی و همذات پنداری با زنی که محور اصلی زندگی خانوادگی است فرا می خوانند. سوژۀ بازنموده در آثار هر دو نقاش در متن عناصر نسبتاً مقدسِ جوامعِ سنتی (طبیعت و خانواده) به نمایش درمی آید، اما اولی ما را به تامل انتقادی در آن وضعیت وادار می کند، و دومی ناخواسته ما را در نوستالژی آن وضعیت فرو می برد.
  15. تحلیل جامعه شناختی سیاست سبز در انجمن های زیست محیطی (مطالعه ی موردی: انجمن سبز چیا، مریوان)
    1400
    مطالعه ی سیاست ورزی ان.جی.اوهای زیست محیطی بدون بررسی روابط اجتماعی حاکم بر جامعه عملاً سیاست زدایی از بحران های زیست بوم است. در واقع مسئله مندکردن تخریب محیط زیست به مثابه ی امری اجتماعی از ره گذر دیالکتیک جهان طبیعی و جامعه ی انسانی میسر می شود. در همین راستا پیروِ نظریه ی گسست متابولیکِ مارکس مبنی بر این که نظام سرمایه داری روابط مخربی را بر سوخت وساز طبیعت و جامعه تحمیل کرده، استدلال پژوهش حاضر بر این مفروضه استوار است که ویرانی محیط زیست در چارچوب مناسبات سرمایه روی می دهد. بر همین اساس با به کارگیریِ روش خوانش نشانه گرایانه، نشانه های درون متون و فعالیت های ان.جی.او چیا سبزِ مریوان مورد واکاوی قرار گرفته است. روش مذکور با تاکید بر این امر که متون به نگارش درنمی آیند بلکه در زمینه ی تاریخی-اجتماعیِ معینی تولید می شوند این امکان را فراهم می کند تا رابطه ی سیاست سبزِ چیا با ایدئولوژی مسلط نمایان شود. نتایج حاکی از آن است که کلیه ی نشانه های استخراج شده از متون نوشتاری و عمل کردهای چیا چه در شناسایی علل بحران های زیست محیطی و چه در ارائه ی راه حل، به واسطه ی ایماژهای تاریخی و فرهنگیِ موجود در بافتِ اجتماعیِ مریوان، محصور در چارچوبِ الگویی محلی است. در نهایت تمهیدات نشانگانی چیا در جهت بازنمایی محیط زیست ذیل سیاست پدیدار صورت بندی شده است. در این معنا پدیدار وضعیت در سیمای واقعیت ظاهر شده و کلیت اجتماعی نامرئی می شود. در مقابل پیشنهاد پژوهش حاضر اتخاد سیاست کلیت است که با تاریخی کردن بحران زیست محیطی در صدد است امر محلی را به امری جهان شمول بدل کند.
  16. برساخت دیالکتیکی سوبژکتیویتۀ زنانه در فضاهای رسمی و غیر رسمی (مورد مطالعه: زنان معلم شهر کامیاران)
    1400
    موضوع پژوهش حاضر برساخت دیالکتیکی سوبژکتیویتۀ زنانه در فضاهای رسمی و غیر رسمی (مورد مطالعه: زنان معلم شهر کامیاران) بود که جهت انجام آن از روش انتوگرافی انتقادی استفاده شد که جهت گردآوری داده های آن با 23 زن معلم شهرستان کامیاران مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. استراتژی اصلی تحلیل داده ها بهره گیری از روش تحلیل مضمون بود. یافته های بدست آمده از مصاحبه با زنان معلم در مجموع 15 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی را بدست داد. نتایج نشان داد که فضای رسمی برای زنان معلم در حکم آمیزه ای از سلطه و مقاومت عمل می کند که در آن به واسطه سازوکارهای انضباطی در قالب هایی مثل قاعده مندسازی، هراس از بازخواست، تنبیه بهنجارساز، القای حس سراسربین، قاعده تفکیک، پویایی حصار، شرح وظایف و فعال سازی مکانیسم انکار خود آنها را محدود کرده است و در مقابل انها با راهکارهای مقابله ای مثل مقابله به مثل و بی اعتنایی به فضای رسمی به مقاومت در برابر این مکانیسم ها اقدام کرده اند. این در حالی است که در فضای غیررسمی زنان معلم به بروز خود واقعی و گشودگی فضایی اشاره داشتند که در آن بدون دغدغه احساسات درونیشان را بازگو می کنند و بر طبق امیالشان عمل می نمایند. فضای غیررسمی برای آنها در حکم فضایی جهت آرامش محیطی، انعطاف قوانین و نظارت نامحسوس قلمداد می شود که در آن آزادانه عمل می کنند و کردارها و گفتارشان به حس زنانگی آنها نزدیکی دارد.
  17. مردانگی هژمونیک و برساخت زنانگی: تحلیل روایت داستانهای شیرزاد حسن
    1399
    مواجهه ی جوامع رو به توسعه با ساختارهای اجتماعی مدرن در نتیجه ی فشار جهانی شدن، حامل تعارضات هویتی بغرنجی است که یکی از مهمترین آنها، گسترش و تعمیق تعارضات جنسیتی است. و از آنجا که جنسیت پدیده ای چندبعدی بوده و از این رو معضلات جنسیتی قابلیت تسری به بسیاری از عرصه های عمومی و خصوصی را دارند، حل درست آنها نیز می تواند جامعه را در مسیر درست پیشرفت قرار دهد. با این همه، در زمینه ی مباحث جامعه شناختی، بحث از معضلات جنسیتی همواره در حوزه ی مسائل زنان مطرح بوده و مطالعات مردانگی به عنوان روی دیگر جنسیت همواره مغفول مانده است. پژوهش حاضر با بهره گیری از نظریه ی مردانگی هژمونیک کانل که در زمینه ی مردانگی پژوهی انتقادی مطرح است، قدمی آنسوتر نهاده، با روش روایت شناسی فمینیستی لانسر، بازنمایی هویتهای جنسیتی در زمینه ی آثار روایی شیرزاد حسن را مورد تحلیل قرار می دهد تا برساخت جنسیت جامعه ی کردی را مشخص کرده، دریابد که در زمینه ی اجتماعی که این آثار از آن برخاسته اند، مردانگی مسلط از چه راهکارهایی برای اعمال و تثبیت هژمونی استفاده می کند و زمینه ی روایی چگونه امکان سرکوب یا مقاومت در برابر هژمونی جنسیتی موجود را ممکن می کند. پژوهش حاضر حاوی این دریافت است که ویژگیهای برجسته ی مردانگی هژمونیک در روایات مورد بررسی شامل مردانگی است که مالکیت پول و سرمایه و کسب لذت جنسی را در انحصار مردان دانسته و تنوع طلبی جنسی، اقتدار بر زنان، خشونت جسمی، توانایی جنسی را ویژگی مردانگی کامل و برتر می داند و در مقابل زنانگی بهنجار را واجد صفات زیبایی زیاد، سن کم، وابسته به مردان، بی اعتنا به ثروت و غریزه ی جنسی، مهربان و ایثارگر درنظر می گیرد. تبلیغ و تحمیل این کلیشه های جنسیتی در ارتباط با نیازهای حفظ اقتدار گروههای مسلط در جامعه ای است که بنابر ساختار عشیره ای، چنین ویژگیهایی را برای حفظ سلسله مراتب قدرت اجتماعی و در نتیجه تحکیم سلطه و برتری خود مناسب می داند. از این رو مردانگی در قدرت، سوژه هایی را که دوگانگی ارزشی موجود بین پایگانهای قدرت زنانه و مردانه را مورد انکار و واسازی قرار می دهند، با همدستی مردانگیهای همدست و زنانگیهای موکد از مردانگی و زنانگی درست خارج کرده، حاشیه ای و ساکت می کند و نهایتاً به حذف فیزیکی زنان همچنان نافرمان مبادرت می ورزد. با اینکه در بیشتر روایتهای مورد تحلیل، خودِ روایی در تعارض با مردانگی هژمونیک قرار دارد اما در همان حال زنانگی مقاوم را در موضع دیگریِ روایت برنشانده، با آن در تعارض قرار می گیرد. این در حالی است که مردانگی معارض نیز نهایتاً، تحت انقیاد مردانگی هژمونیک درآمده و روایت تمام شده اکثراً موضعی محافظه کارانه در برابر تغییرات ریشه ای اجتماعی داشته، تحمل وضع موجود و تغییرات محدود را برای اجتناب از آشوب اجتماعی مدنظر دارد. و تنها در روایتهای متاخرتر است که شاهد مقاومت موثر مردانگی معارض و زنانگی مقاوم در برابر مردانگی هژمونیک هستیم. با توجه به متغیر بودن ویژگیهای مردانگی هژمونیک بر اساس زمان و مکان، جهت گیری مطالعات آتی می تواند شامل مطالعه در متون روایی دیگر نویسندگان و در میان گروههایی متفاوت و بررسی تغییرات در-زمانی مردانگی هژمونیک و گفتمان جنسیتی باشد تا بتوان درکی درست تر از تعارضات جنسیتی یافته و راههای برون رفت از این تعارضات را پیشنهاد داد.
  18. زندگی مرزنشینی و واگرایی اجتماعی در سینمای بهمن قبادی
    1399
    سینما دیگر بازتولیدِ جهانی که می شناسیم، نیست. بلکه جهان خویش را پی می افکند. این رساله قصد دارد از زاویه ی مدیوم سینما با استفاده از روش نشانه شناسی، که منجر به کشف دنیای درونِ فیلم و شناخت جوانب پنهان موجود در اثر می شود، به تحلیل فیلم های سه گانه بهمن قبادی کارگردان کردِ ایرانی که دارای قابلیت نشانه شناسی هستند، با محوریت مرز، بپردازد. اگر اجتناب از شیوه های فیلم سازی هالیوودی، عدم استفاده از بازیگران حرفه ای، بازی گرفتن از کودکان، استفاده از لوکیشن های واقعی و میزانسن های طبیعی را مهم ترین ویژگی های سینمای نئورئالیستی بدانیم، قبادی از تمامی ویژگی های سبکی این نوع از سینما بهره می گیرد تا واقعیت های عریان زندگی روی خطوط مرزی را بازنمائی کند. از این حیث، این سینما میانجی یا دستمایه ای است برای دست یابی به بصیرت/ شناختی از این اجتماعات که معمولاً از راه های دیگر حاصل شدنی نیست. فیلم های زمانی برای مستی اسب ها، آوازهای سرزمین مادری ام و لاک پشت ها هم پرواز می کنند با استفاده از روش نشانه شناسی خوانش شده اند. هر یک از این فیلم ها مبتنی بر رمزگان های نشانه شناسیک، به گونه ای متفاوت درصدد بازنمایی حیات اجتماعی مرزنشینان هستند.
  19. تحلیل جامعه شناختیِ «روایتِ پیشرفت» در شعر کلاسیک کُردی (مورد مطالعه: نیمۀ اول قرن بیستم)
    1399
    تاریخ کُردها، تاریخی سرشار از داستان های گوناگون است که شاعران هر دوره در اشعارشان به آن داستان ها اشاره کرده-اند و با تحلیل پیامدهای ادراکی اشعار می توان پیام شاعران را دریافت. روایت دارای اشکالی گوناگون است که در شعر هم به کار می رود. این روایت ها گاهی ساخته ی ذهن خود شاعر هستند و گاه شاعر روایتی کهن را به شعر درمی آورد. هدف از روایت، گاه تنها نقل روایتی سرگرم کننده است و گاه بیانی نمادین و استعاری دارد و پشت آن قصه هدفی موجود است. با اینکه باور نظریه پردازان بر این است که نخستین روایت ها از اساطیر سرچشمه گرفته اند بنابراین تحقیق حاضر در پی آن است که نشان دهد روایت های شاعران اشاره به چه چیزی دارند. گاهی اوقات شاعران، نویسندگان و اندیشمندان تحت تاثیر جامعه خود یا جامعه ی دیگران قرار گرفته و از آن ها افکار و تفکراتی جدید برداشت می کنند و هنگامی که تصمیم می گیرند آن را برای جامعۀ خود نقل و استفاده کنند در آثار خود بازتاب می دهند. شاعران کرد نیز به دلیل شرایط عصری که در آن می زیستند، انفجار انواع رویدادها، تغییرات در جهان بیرون و مشکلات، عقب ماندگی، مسائل، نظریه ها و عصر شتاب در پیشرفت و دگرگونی برای پیداکردن راه حل جدید و کمک به حل مشکلاتی که در جامعه وجود داشته اند ناگریز بوده اند که شعر و ادبیات کُرد را به سوی دیگری ببرند که در آن دوران، مدرنیته مسلط بوده است. مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر جستجو در روایت یا روایت هایی است با استفاده از روش تحلیل روایت که شعر کلاسیک کُردی نیمۀ اول قرن بیستم و نمونه گیری هدفمند از مقوله و رخداد پیشرفت به دست می دهد و با بررسی اشعار شعرای گوناگون به این نتیجه رسیدیم که شاعران این دوره مانند: پیرمرد، گوران و قانع، در مورد مفاهیمی چون نقد گذشته، اتحاد و یکدلی، انگاره ملیت، خودآگاهی سیاسی و اجتماعی، تقدیس علم و تکنیک و… در اوایل سده بیستم ادبیات و شعر کُردی تحت تاثیر ادبیات غرب بوده اند. بخصوص از طریق استانبول که مرکزی معرفتی برای انتقال ادبیات و آداب و فرهنگ و تمدن و پیشرفت از کشورهای غربی به جامعه کُردی بود و این هم از راه شعر برجسته می شد که بیشتر به دلیل آگاهی و فهم آن ها به نسبت زبان های دیگر مانند ترکی، فارسی و انگلیسی بود.
  20. تحلیل گفتمان سیاستگذاری نهادی و برساخت مسئله زیست محیطی
    1399
    کاوش و توصیف چگونه گی برساخت موضوعات زیست محیطی به مثابه مساله در جریان سیاست گذاری ها و کنش های نهادی موضوع این پایان می باشد. پژوهش در بستر برساخت گرایی اجتماعی و از روش تحلیل گفتمان فوکویی برگرفته از توالی پیشنهادی کارلا ویلیگ صورت گرفته و روش گردآوری اطلاعات مصاحبه و متون اسنادی مربوط به مدیران ارشد فرمانداری و سازمان های حفاظت از محیط زیست و صنعت معدن و تجارت استان کردستان است. با بهره گیری از سنخبندی های گفتمانی زیست محیطی مطالعات پیشین در دو سطح گفتمان های کلّی و تخصّصی و نیز سنخ بندی گفتمانی غیر زیست محیطیِ پیشنهادی این پژوهش؛ تعداد سه گفتمان اصلیِ زیست محیطیِ نظارتی، نظارت بر محیط زیست، بی آلایش و نیز دو گفتمان غیر زیست محیطیِ مصلحت دولت و نوسازی نمایان شده است. ضمناً تمامی گفتمان های زیست محیطی در بستر گفتمان کلّی محیط زیست گرایی حضور داشته اند. در پژوهش علاوه بر ارئه سنخ-بندی گفتمان های موضوعِ پژوهش، چگونه گی ساخت محیط زیست همچون ابژۀ گفتمانی و جایگاه های سوژه گی و نیز اندیشه و عمل گفتمانی در تقابلات این برساخت ها در هر گفتمان و در نهایت در مقایسه گفتمانی بصورت مراحل جداگانۀ تحلیل، توصیف گردیده است. در نهایت مشاهده گردید ارائه کنش و کلام جدّی در حوزۀ نهادهای دولتی با رسالت زیست محیطی و یا غیر زیست محیطی؛ در سطح دو گفتمان اصلیِ نظارتی ازطیف گفتمان های زیست محیطی و مصلحت دولت از طیف گفتمان های غیر زیست محیطی با ارائه کلام با ادّعای دسترسی به حقیقت از جایگاه قدرت فرانهادی و با پوشش مصلحت گرایانه و کمترین امکان مساله مندی محیط زیست در بستر این گفتمان ها در دوگانۀ تخریب-مصلحت و در سطح دوم در گفتمان حفاظت از محیط زیست از طیف گفتمان هایِ زیست محیطی و نوسازی از طیف گفتمان های غیر-زیست محیطی با ارائه کلام با ادّعای دسترسی به حقیقت با تکیه بر اصول مدیریت کنترل و هزینه-فایده اقتصادی و نیز دگربار عدم امکان پرسمانی شدن محیط زیست به مثابۀ مساله ای مستقل در بستر این گفتمان می باشیم. در همسازی ِ دوتاییِ گفتمان های بستر سخن، شاهد ظهور گزارۀ گفتمانی تاثیر پذیر از نظمی فراگیر با سویه های آشکار؛ و در هم نشینی دوگانۀ عقلانیت-خشونت شاهد امکان ناپذیریِ پرسمانی شدن محیط زیست به مثابۀ موضوعی مستقل هستیم. آن چنا که در هر ارائه کلام جدی، بسته به ابژه و جایگاه سوژه گیِ برساختی و در نهایت گفتمان مربوطه، به نوعی امکان هم نشینی دوتایی عقلانیت و خشونت در عناوینی هم چون تخریب-مصلحت و یا تخریب-توسعه بوده که در هر دو حالت عدم برساخت مسالۀ زیست محیطی همچون دغدغه ای فرادست صورت می پذیرد.
  21. برساخت سوژگی زنانه در تشکلهای اجتماعی زنان کُرد
    1399
    هدف از این تحقیق، مطالعه چگونگیِ برساخت سوژگی زنان کُرد به میانجی فعالیت در تشکل های زنانه در دو دهه اخیر است. سوژگی در حکم یک مفهوم نقادانه، با به پرسش کشیدن نظام های سلطه، که بر هویت ما کنترل و یا تاثیر دارند، فرد را به کنشگری و مقاومت در برابر این ساخنارهای سلطه دعوت می نماید. بر این اساس در آغاز منظومه ای از مقولات مطالعات جامعه شناختی در زمینه سوژگی، زنانگی و حوزه عمومی به خدمت گرفته شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل روایت مضمونی و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه، تحلیلی جامعه شناختی از شیوه سوژگی و مقاومت زنان فعال در این تشکل ها در دو دهه اخیر ارائه گردید. بررسی این گروه ها و تشکل ها از آن جهت مهم است که زنان کُرد در این بیست سال، مجموعه ای از فعالیت ها و کنش های جمعی گوناگون انجام داده اند که این حرکت ها از جهاتی متفاوت از تلاش ها و کنش های پیش از خود بوده اند. تمرکز این تحقیق بر مطالعه آن نوع از تشکل های زنانه ای بود که مشخصاً حول دغدغه های زنانه شکل گرفته اند، برای پاسخ به این پرسش که این تشکل ها دارای چه ویژگی ، امکانات و سازوکاری برای مقاومت و چالش در برابر با نظامهای مردسالارانه حاکمی است که ساختارهایش همواره شیوه های متفاوت دیگر بودگی و هویت زنان را محدود نموده است .نمونه ها، که شامل 19 نفر از زنان فعال در تشکل های زنانه چهار شهر استان کُردستان (سنندج، مریوان، سقز و بانه) بودند، به صورت گلوله برفی انتخاب گردیدند. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل مضمونی داده ها نشان می دهد که زنان فعال در این تشکل ها، همواره از ابزارها و روابط و موقعیت های بسیار متنوع و متفاوتی برای مقابله با ساختارهای سلطه استفاده نموده اند. بدین معنا که ویژگی ، ماهیت و عملکرد این تشکل ها امکاناتی فراهم نموده تا این فعالیت ها به گونه ای از پراکسیس فمینیستی بدل شوند که به میانجی آن، کنشگری و مقاومت در برابر ساختارهای سلطه شکل گیرد. همچنین زنان به واسطه کنش و فعالیت در این تشکل های زنانه، در تکاپوی آن هستند که شناخت شناسیِ منحصر به فرد خود را از موقعیت تحت سلطه و دیگربودگی خود به عنوان یک زن کُرد به دست بیاورند؛ تا از این طریق مسیر سوژگی را به سوی تغییر باز کنند و فُرم های گوناگون سوژگی زنانه را بر اساس تجارب خود و بازشناخت سازوکارهای مختلف سلطه و مقاومت در بستر جامعه کُردستان بازمفهوم پردازی و برساخت نمایند.
  22. صورتبندی گفتمانی فرهنگ سیاسی در احزاب سیاسی اقلیم کردستان عراق
    1399
    در این پژوهش برآن بوده ایم تا نظم سیاسی حاکم بر اقلیم کردستان عراق را به مدد مفهوم فرهنگ سیاسی مورد واکاوی قرار دهیم. ایده ی اساسی بر این اصل استوار بود که فرهنگ سیاسی در اقلیم کردستان به گونه ای گفتمانی سوژه های سیاسی را برساخت می کند. مهم ترین بازیگران این میدان گفتمانی احزاب اقلیم کردستان عراق هستند که هرکدام نوعی از نظم سیاسی و گفتمان فرهنگ سیاسی مختص به خود را دارند. بنابراین هدف پژوهش حاضر واکاوی گفتمان فرهنگ سیاسی احزاب اصلی در اقلیم کردستان بود. در این راستا به واکاوی گفتمان چهار حزب اصلی یعنی حزب دموکرات کردستان، اتحادیه میهنی کردستان، جنبش تغییر و اتحاد اسلامی کردستان پرداختیم. نظریه ی گفتمان لاکلائو و موفه در این پژوهش هم در بخش نظری و هم در بخش روش شناسی نقشه راه بوده است. داده های مورد بررسی نیز اساسنامه های احزاب و همچنین سخنرانی ها و نقل قول های رهبران احزاب بوده است که به مدد روش تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه مورد تحلیل قرار گرفته اند. تحلیل داده های مورد بررسی ما را به چهار گفتمان سیاسی رساند که شامل گفتمان استقلال کردستان (حزب دموکرات کردستان)، گفتمان کردستان دموکراتیک (اتحادیه میهنی کردستان)، گفتمان کردستان قانون مند (جنبش تغییر) و گفتمان ملی-مذهبی (اتحاد اسلامی کردستان) می باشند. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که هر کدام از احزاب سیاسی فعال در اقلیم کردستان واجد گفتمان فرهنگ سیاسی مختص به خود هستند. حزب دموکرات کردستان نوعی از گفتمان فرهنگ سیاسی مبتنی بر مشارکت عشیره ای و حزبی را حکمفرما کرده است؛ گفتمان فرهنگ سیاسی اتحادیه میهنی فرهنگ سیاسی مبتنی بر مشارکت حزبی، گفتمان فرهنگ سیاسی جنبش تغییر مبتنی بر مشارکت مدنی و گفتمان فرهنگ سیاسی اتحاد اسلامی نوعی از مشارکت مدنی و مسالمت آمیز ترویج می کنند.
  23. بدن مندی و برساخت مردانگی: روایت مردان از تجربه ی جراحی های زیبایی
    1398
    بدن به سان ابزاری عام برای ادراک جهان، نقشی تعیین کننده در تحقق هستیِ انسان در این دنیا و بازنماییِ روابط اش با جهان و دیگر انسان ها ایفا می کند. انسان به میانجی بدن مندی خود، جهان را در قالب تجربه ی خویش درمی آورد. بدن بدین سان همواره در حال تولید معناست و از این طریق به گونه ای فعالانه انسان را در یک فضای اجتماعی و فرهنگی قرار می دهد. بدن مندیِ مردانه به عنوان شقی از بدن مندی انسان، طی سال های اخیر دست خوش تغییرات قابل ملاحظه ای شده است که می توان آن را در کل، ناشی از پاسخ به یک بحران مردانگی قلمداد کرد. پژوهش حاضر با درنظر گرفتن آرا، نظرات و مفاهیم اندیشمندانی چون کریس شیلینگ و مایکل اتکینسون؛ هدف اصلی خود را بر تحلیل روایت مردان از بدن مندی و برساخت مردانگی به میانجی جراحی های زیبایی قرار داده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل روایت، داده های خود را با بکارگیری ابزار مصاحبه ی باز و نیمه ساخت یافته با تعداد 20 نفر از مردان ساکن شهر سنندج که یکی از انواع جراحی زیبایی را تجربه کرده بودند و همچنین 4 نفر پزشک متخصص در زمینه ی جراحی زیبایی به عنوان مرجع تایید داده ها گردآوری می کند. یافته ها حاکی از احصا 24 مقوله ی محوری ذیل 8 مفهوم اصلیِ 1. ساخت بازاندیشانه ی خود (بدن به مثابه نمود هویت، خروج از شرم اندام خویش، خود منطبق با معیارهای کنونیِ جامعه)؛ 2. بازنمایی بدن (خودشیفتگی، بدن به عنوان سرمایه ای تجسم یافته، اشتراک چهره)؛ 3. مدیریت تاثیرگذاری (بیان خود، مدیریت ظاهر، بدن کاریزماتیک)؛ 4. معاشرت پذیری (ارتقا روابط اجتماعی، دوری از برچسب خوردن، کسب جایگاه اجتماعی)؛ 5. خلق تکنولوژیکِ بدن (دستکاری بدن، اندامگان رایانه ای، استتار مصنوعیِ بدن)؛ 6. روئیت پذیری (خودخوارانگاری، خودبیزاری، اعتمادبه نفس)؛ 7. مردانگیِ هژمونیک (زوال مردانگیِ سنتی، تنظیم مجدد بدن مردانه، ماسک های نوین مردانگی)؛ 8. مُدگرایی (خنثی سازی تاثیر گذر زمان، یک جورسازی، زنانگیِ مردانه) و همچنین 97 مفهوم عمده است. نتایج نشان می دهد که بدن مندی مردانه و برساخت مردانگی در شهر سنندج، متاثر از مولفه هایی چون رشد فناوری های ارتباطی نظیر فضای مجازی، دسترسی آسان به تکنولوژی های تغییرشکل بدن، تغییر نگاه نسبت به مردان ایده آل، زوال سنت گرایی و نظارت های سنتی، ارایه ی تعاریف جدید از مردانگی، زوال مرزبندی های مردانگی و تغییر نگاه زنان به مردان در جامعه ی امروز دچار تغییرات بنیادینی شده است.
  24. برساخت علم جامعه شناسی در برنامه درسی: تحلیل گفتمان انتقادی کتب جامعه شناسی دوره متوسطه
    1398
    در سال های اخیر نظام آموزشی اقدام به بازبینی برنامه های درسی و آموزش نموده است (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش). این امر به دلیل احساس تهدید از جانب علوم انسانی است و به همین دلیل تلاش های بسیاری جهت خلق جامعه شناسی ای با صغه بومی انجام گرفته است. هدف این تحقیق تحلیل متون درسی جامعه شناسی به منظور فهم مکانیزم های برساخت این علم در متون درسی، گفتمان های حاکم بر آن و رویه-های سازمانی و ساختاری است که این گفتمان های را خلق کرده اند. از دریچۀ طرح چنین پرسشی، مفروض است که متون درسی عرصۀ جدال گفتمان های متعارض اند و همواره نیز چنین بوده اند. به بیان دیگر، از زمانی که آموزش و پرورش به صورت رایگان و همگانی به عنوان بخشی از راهبردهای توسعه در بیشتر کشورهای جهان معرفی شده، تدوین محتوای کتب درسی ازجمله مهم ترین و حساس ترین مباحث در برنامه ریزی درسی بوده است، تا جایی که بسیاری برنامه درسی را معادل محتوا می دانند. این حساسیت در کشور ما در حال حاضر از دو جنبه قابل توجه است: یکی ظهور تفکر مهندسی اصلاحات در آموزش و پرورش و دیگری وجود نظام تعلیماتی متمرکز در تدوین کتب درسی. کتب درسی جامعه شناسی دوره متوسطه دوم از این لحاظ اهمیت بسیاری دارند، زیرا منبع شکل دهندۀ بسیاری از نگرش ها و باورهای اجتماعی، هویتی، سیاسی، زیستی و ملی اند که لازم است نوجوانان در دوران تحصیل با آن ها آشنا شوند. به علاوه، دوره متوسطه دوم بیش از دوره های قبلی با جامعه ارتباط دارد؛ دانش آموزان این دوره از نظر روانی و ذهنی خود را آماده ورود به جامعه و ایفای نقش های مختلف می بینند و جامعه نیز از آنان نتظار دارد توانایی های نسبی در انجام وظایف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کسب کنند. لذا محتوای کتب درسی عاملی است که در میزان تحقیق یا عدم تحقق اهداف جامعه، از حیث بازتولید فرهنگ مشروع، بسیار موثر است. متون آموزشی برای آن که بتوانند بر فراگیرندگان خود تاثیرگذار باشد باید در چارچوب گفتمان خاصی صورتبندی شوند و طراحان این متون در پی آنند تا گفتمان خاص مورد نظر خود را مسلط کرده و آن را در قالب جزیی ترین محتویات به سوژه ها ارایه دهند. تلاش برای صورتبندی، ارایه و تثبیت گفتمان های مربوطه را در این جا نهاد آموزش و پرورش به انجام می رسند. این پژوهش به طور کلی ذیل رویکرد نظری موسوم به برساخت گرایی اجتماعی انجام می گیرد که تاکید می کند که باید آن دسته از شیوه های درک جهان از جمله درک خودمان را که بدیهی تلقی کرده ایم به دیدۀ انتقادی بنگریم. شاید بدیهی به نظر برسد که وقتی به جهان می نگریم، فارغ از هر چون و چرا و مسئله ای ماهیت آن را در می یابیم و یا دانش متعارف ما مبتنی بر مشاهدۀ غیبی و بی طرفانۀ ما از جهان است. برساخت-گرایی اجتماعی می خواهد به این دسته از دیدگاه های خودمان نگاهی انتقادی بیندازیم و آن ها را به پرسش بگیریم. این رویکرد در تقابل با رویکردهای قرار می گیرد که در علم سنتی از آن ها باعنوان اثبات گرایی و تجربه گرایی یاد می شود ـ رویکردهایی مبتنی بر این فرض که می توان با مشاهده به ماهیت جهان پی برد و آن چه به ادراک ما در می آید همان است که وجود دارد
  25. زنانگی در زمینه تعارضات ساختاری: تحلیل روایت رمان زنانه در ایران
    1398
    ا ظهور مدرنیته که اساسا امری متناقض بوده و به شکستن شالوده بنیادهای زندگی اجتماعی انجامید، مسائل و تناقضات جدیدی پا به عرصهی زندگی اجتماعی انسان گذاشتند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین این مسائل مربوط به زنان و زیستن زنانه در عصر تناقضات بنیادی باشد. پژوهش حاضر در پی کاوش این مسئله است که زنان در عصر استثمار مدرن که ریشه در نظم سرمایهدارانه دارد، چگونه میزیند و این زیستن همراه با تناقضات بنیادی را چگونه روایت میکنند. حال پرسش اصلی پژوهش این است که در این فضای سرشار از نابرابری که گفتمانهای متعددی در منازعهای خونین بر سر تصاحب معنا هستند، زنان توان روایت زیستن خود و فرودستی همراه این زیستن را دارند؟ و چگونه روایت میکنند؟ با توجه به آنچه که به توصیف آن پرداختیم دو رمان »نینا« و »پرندهی من« که به نوعی و صورتی بنیادی روایت کننده زنانهگی زنان میباشد را انتخاب کردهایم. حال برای کنکاش تمام زوایای آشکار و پنهان این دو رمان نیازمند دستگاه نظری هستیم که بتواند مانند یک عینک دقیق این زوایا را برای ما قابل دیدن کند، بر همین اساس از بینش فمینیسیم سوسیالیستی و ذخایر مفهومی آن استفاده کردهایم. این بینش با توجه به اینکه مردساالری راهمبستر و بخش جداییناپذیرنظم سرمایهداری میداند، میتواند در فهم و تحلیل هر چه ژرفتر مسئله به ما یاری رساند. بر همین اساس از میان اندیشمندان سوسیال فمینیست، رویکرد نظری الیسون جاگر به عنوان چراغ راهنما و چارچوب نظری مورد استفاده قرار گرفته شده است. جاگر با بههم بافتن تار و پودهای انواع اندیشههای مارکسیستی به نوعی، عمیقترین و جامعترین دریچهها را بر روی مسائل زنان باز کرده است.. بنابراین سه ضلع مثلث این تحلیل را میتوان روایت زنان از تناقضات مدرن، رویکرد فمینیسم سوسیالیستی و روایتشناسی فمینیستی نام نهاد. حال با در نظر گرفتن این مثلث، پژوهش حاضر این واقعیت را عیان ساخت که صدای زنانه از زنانهگی، آن استقاللی را که در روایتهای مردانه از زندگی وجود دارد را دارا نمیباشد و فرودستی زنان به صورت انضمامی در روایت هر دو رمان از زنانهگی نیز به خوبی مشهود است. پژوهش بر همین اساس واقعیت تراژیک دیگری را آشکار ساخته و آن هم این است که اساسا مسائل مربوط به زنانهگی در جامعه ایرانی عمومیت ندارد. دست آخر آنچه که بیش از همه چیز برجسته است این واقعیت میباشد که زنان دچار انواع عمیق ازخودبیگانگی هستند، این از خودبیگانگی حتی به از خودبیگانگی جسمی زنان نیز انجامیده است.
  26. خوانش رمان کردی در متن مواجهه با دیگری
    1398
    رمانهای گابور و بختی گره وی هلاله از معروف ترین و پرخواننده ترین رمان های کُردی در سال های اخیر بوده اند و نویسندۀ آن به نسلی تعلق دارد که ایام نوجوانی و جوانی خود را در دهۀ شصت طی کرده اند. این رمان روایت گر زندگی روزمرۀ این نسل در میانۀ سال های دهۀ شصت است، دهه ای که در آن زندگی روزمره زیر سیطرۀ جنگ، فضای انقلابی، دینِ ایدئولوژیک و اقتصاد سراپا دولتی رنگ-وبوی خاصی به خود گرفته و می توان گفت که در نهان خانه ها مخفی شده بود. سیطرۀ تام این پدیده ها بر حیات روزمره در جامعۀ کردستان حکایت از آن داشت که این جامعه، که قبل از انقلاب به سبب ضعف ارتباطات عمدتاً حالتی درخودفرورفته و در حاشیۀ رخدادها قرار داشت، اکنون با پدیده هایی «دیگر» و با «دیگری» مواجهه شده بود. گابور در مدرن ترین فرم ممکن ماجرای چندلایه و پیچیدۀ این مواجهه با «دیگری» را، در ظریف ترین و نامریی ترین ابعاد و سطوح زندگی روزمرۀ کردها، به تصویر می-کشد. اساساً رمان کُردیِ متاخر ژانری است که از خلال مواجهۀ کُرد و «دیگری» سر بر آورده و توانسته است به مثابه ژانری مستقل روایت گر قوی مقاومت های فرودستان و حامل و حاوی پتانسیل های رهایی بخشی باشد. این میل به مقاومت و رهایی طلبی زادۀ رویارویی با «دیگری» ای است که با تولید بی وقفۀ انواع گفتارهای مسلط و یکدست ساز همواره استراتژی طرد و جذب توامانِ کُردها را اتخاذ کرده است. گفتارهای یکدست ساز معمولاً با توسل به رویه های گفتمانیِ معین سعی کرده اند «به گونه ای سیستماتیک موضوعات یا ابژه هایی را که درباره شان سخن می گویند شکل دهند»
  27. بازتولید سلطه مردانه به میانجی شیوه های مدیریت بدن زنانه (زنان شهر سنندج)
    1397
    هدف اصلی پژوهش حاضر تحلیل گفتمانِ فوکویی این مسئله است که انجام کنش «مدیریت بدن زنانه» در بستر جامعۀ مصرفیِ کنونی چگونه به شکل گیری فردیت و نَفسِ مستقلِ زنانه، یا برعکس، به بازتولید سلطۀ مردانه می انجامد. فرض نظری پژوهش این است که کنش ها/پروژه ها همواره در قالبی گفتمانی متحقق می شوند و زنانگی و مردانگی نیز به شیوه ای گفتمانی، و در پیوندی ارگانیک با بسترها و محصولاتِ جامعۀ مصرفی، برساخت می یابند. مدیریت بدن، خود، یک گفتمانِ متشکل از چندین خرده گفتمان است که همۀ آن ها در نهایت به فراخور نسبت شان با ابرگفتمانِ مردسالاری نفس زنانه را شکل می دهند. روشِ مورداستفاده، «تحلیل گفتمانِ فوکویی» است و داده ها از طریق مصاحبۀ عمیق فردی با زنان شهر سنندج (بیست وشش نفر به شیوۀ نمونه گیری هدفمند) گردآوری شده اند. از یافته های تحقیق هشت گزارۀ اصلی در ارتباط با موضوع استنتاج گردید که نشان از برساخت نفس زنانه در فضای نزاع آلود و پرتناقض بیناگفتمانی دارند. تکنیک های برسازندۀ سوژۀ جسم مند زنانه در دو گروه «تکنیک های پرورش نَفس مستقل زنانه» و «تکنیک های معطوف به بازتولید سلطۀ مردانه» دسته بندی شده اند. بر این اساس، اصلی ترین موقعیت های سوژگی که به زنان ارایه می شود عبارتند از: «پایۀ زندگی»، «معشوق وفادار»، «شریک جنسی»، «زن جذاب»، «زن مهربان و فداکار» و «زن خانه دار». دست آخر این که یافته های تحقیق بیانگر آنند که شش گفتمان رایج دربارۀ زنانگی به سوبژکتیویتۀ زنان شکل می دهند: «گفتمان خودفعلیت بخشی»، «گفتمان عشق رمانتیک»، «گفتمان زن مستقل»، «گفتمان» تناسب اندام»، «گفتمان شریک زندگی» و «گفتمان مادر دلسوز». در ارتباط با پرسش اصلی تحقیق می توان گفت که سه گفتمان نخست به پرورش نفس مستقل زنانه کمک می کنند و سه گفتمان دوم به بازتولید سلطۀ مردانه می انجامند.
  28. ناپایداری، مخاطره و اضطراب در حیات اجتماعی حاشیه نشینان شهری؛ مورد مطالعه: محله نایسر سنندج
    1397
    پژوهش حاضر می کوشد با تاکید بر مفصل بندی ای دیالکتیکی از سویه های اجتماعی، تاریخی و فضاییِ برساختِ حاشیه نشینان به مطالعۀ تجربۀ رنج اجتماعی در میان ساکنان یکی از بزرگ ترین محلات حاشیه ای شهر سنندج (نایسر) بپردازد. بنیان مفهومی ـ نظریِ کار برای نزدیک شدن به میدان مطالعه و تحلیل تجربی آن نوعی پرداخت انتقادی ـ تاریخی به فضا و پیونددادن فضا به زیست بومِ اجتماعی است. این مطالعۀ تجربی، در بُعد روش شناختی، بر روش شناسی کیفی، و مشخصاً بر اتنوگرافی انتقادی تکیه کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که «دلزدگی از محله»، «رهاشدگی»، «بی اعتمادی» و «احساس استیصال در تغییر وضعیت» ازجمله مضامین مرتبط با رنج اجتماعی در میدان مطالعه است. همچنین «شیوۀ تصاحب املاک»، «عملکرد سازمان های خدماتی شهری» و «ناتوانی خود حاشیه نشیان نایسر» محوری ترین عوامل مرتبط با سلسله مراتب سلطه است که تداوم وضعیت را موجب می شوند. از یافته های تحقیق می توان این گونه استنتاج کرد که ساکنان این محلۀ حاشیه ای پتانسیل آن را دارند که در چارچوب آموزۀ «حق به شهر» ظرفیت ها و توان های بالقوۀ خود را شکوفا سازند و در جهت بازپس گیری شهر از سلب مالکیت کنندگان گام بردارند. به بیان دیگر، توان آن را دارند که به سمت بازپس گیری فضای اجتماعی زندگی شان از منطق سرمایه و سلطۀ ارگان های دولتی حرکت کنند و موجبات مدیریت همگانی محله را برای خود فراهم سازند.
  29. ناپایداری، مخاطره و اضطراب در حیات اجتماعی: حاشیه نشینان شهری؛ موردمطالعه: محله نایسر سنندج
    1397
    ورود به مطالعه مناطق حاشیه ای شهرها بدون یک چارچوب مفهومی که وجه اجتماعی و انسانی آن را در مرکز توجه قرار دهد، یک رویکرد غیرانتقادی به موضوع است که از فضا تاریخ زدایی میکند. بنابراین باید با در نظر گرفتن توامان بینش جامعه شناختی و تحلیل فضایی بتوانیم فضا و جامعه را همزمان به صورت علومی تاریخی در نظر بگیریم. از این دید، محله نایسر را که یکی از محلات حاشیه ای شهر سنندج است در درون تاریخی اجتماعی و فضامند بازنویسی کرده ایم. سعی کرده ایم با بکارگرفتن دو مفوم رنج اجتماعی و فضای بازنمایی ضمن ورود به تجارب رنجمند حاشیه نشینان این تجارب را در مواجهه با فضای تولیدشده اجتماعی در نظر بگیریم. یافته ها نشان میدهد که دلزدگی از محله، رهاشدگی، بی اعتمادی و ناتوانی در برابر سرنوشت ازجمله تم های رنج اجتماعی در میدان مطاله است.
  30. تجربۀ بیانی و دو زبانگی: تحلیل پدیدارشناسی هرمنوتیکی تجربۀ زیستۀ دانشجویان دوزبانۀ کُرد دانشگاه کُردستان
    1396
    دو زبانگی که به طور گسترده پس از تشکیل دولت-ملت ها و تلاش آن ها برای ایجاد یک ملت یکپارچه به میانجی یک زبان واحد به منصۀ ظهور می رسد، روال تاریخی فراگیری زبان به طور معمول را دچار تغییر ساخت و امر یادگیری زبان دومبرای اقلیت های قومی و زبانی را پیش کشید. این تغییرات ناشی از فرآیند ملت سازی در واقع برسازندۀ پدیدۀ دو زبانگی در جامعۀ کُردستان بوده است که چگونگی این برساخت متضمن سلب امکان آموزش به زبان مادری در پروسۀ تحصیل، باعث پدیداری نمودهای زبانی پرابلماتیک، به طور مشهودنمودهای بیانی در گفتار دو زبانه های کُرد هنگام صحبت کردن به زبان فارسی و گاهاً زبان مادری و نمودهای شناختی کمتر مشهود اما بسیار با اهمیت در تجربۀ آن هاگشته است. بر همین مبنا به واکاوی در تجربۀ بیانی دو زبانه های کُرد هنگام صحبت کردن به زبان دوم و نخست خود و پاره ای مسائل شناختی با استفاده از روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی پرداخته شده است تا درک و دریافت دو زبانه ها از این تجربه و پیامدهای آن فهم شود. همچنین در این راستا از روش خود زیست نامه نویسی هم جهت روشنی بیشتر و ارائۀ روایتی منسجم بهره گرفته شد. رویکرد نظری پژوهش مبتنی بر نظریاتی همچون نظریۀ خوگیری زبانی بوردیو، نظریۀ فرهنگی-اجتماعی ویگوتسکی، نظریات کامینز شامل نظریۀ تبحر بنیادین مشترک، نظریۀ آستانه ای و نظریۀ وابستگی تکوینی و پاره ای مباحث نظری دیگر بوده است.جامعۀ هدف، دو زبانه های کُرد دانشگاه کُردستان بود که چند نمونه غیرکُرد نیز به منظور فراهم آمدن امکان مقایسه در آن گنجانده شد. شیوۀ نمونه گیری نظری- هدفمند بوده و داده ها با استفاده از تکنیک مصاحبه گردآوری و با استفاده از چهار مرحلۀ مربوط به تحلیل در روش شش مرحله ای فرآیند انجام پژوهش پدیدارشناختی «ون مانن» به تحلیل یافته ها پرداخته شده است. در مجموع، 12 مضمون با استفاده از سه روش خوانش کل نگر، خوانش انتخابی و خوانش تفصیلی داده ها در چهار بعد زمان، فضا، روابط و بدن زیسته در تجربۀ بشری استخراج گردید.سپس هر کدام از مضامین مستخرج از تحلیل داده ها، مورد تفسیر واقع شده و چرایی ادراکات مصاحبه شوندگان در رابطه با پدیدۀ دو زبانگی و تجارب سپری شده به واسطۀ آن توضیح داده شده است. نتایج حاصل از تحلیل و تفسیر داده هانشاندهندۀ ادراکاتی مبنی بر ناتوانی های ارتباطی، ضعف های شناختی و از دست رفتن یکپارچگی وجودی، م
  31. سیاست زندگی و تغییرات ارزشی (تحلیل روایت جوانان از سیاست زندگی در شهرستان مریوان)
    1396
    سرعت روند جهانی شدن و گسترش شیوه های ارتباطی این امکان را برای جوانا فراهم آورده است تا شکل جدیدی از زندگی را برای خود برگزینند. بنابراین مسئله پژوهش حاضر انتخابها، تصمیم گیری های جوانان دربارۀ زندگی، اصول اخلاقی و ارزشهای خود است. این پژوهش به صورت کیفی و گردآوری داده ها با مصاحبه های روایتی بر روی نمونه 24 نفری از جوانان شهر مریوان صورت گرفته است. چارچوب مفهومی نظریه آنتونی گیدنز می باشد. نتایج نشان میدهد که مشئله برسر انتخابهای افراد و انواع تصمیم گیریهای آنها نیست، بلکه بر سر این است که افراد چگونه وضعیت ذهنی و عینی حیات اجتماعی خود را تعریف و تفسیر می کنند. بنابراین سیاست زندگی به معنای گیدنزی آن یعنی سیاست تصمیم گیری نداریم. سیاست زندگی در اینجا به معنای توانایی زیستن در شکاف میان فشارهای عینی و انتظارات ذهنی است. در این چارچوب سیاست زندگی به معنای تحمل فشارها است.
  32. سبک زندگی و پوشش دختران شهر شاهین دژ
    1396
    سبک زندگی منعکس کنندۀ ترجیحات افراد است که در عرصه های مختلف زندگی همچون اوقات فراغت، نوع موسیقی، پوشش، آرایش و ظاهر بروز می کند. هدف این پژوهش، واکاوی ژرف-نگرانۀ دلالت ها و معانی پوشش دختران در یک فضای اجتماعی/ فرهنگی خاص است. فضا این پژوهش شهر شاهین دژ است. این پژوهش، در بخش رویکرد نظری، کوشیده است با کمک مجموعه ای از مفاهیم نظریِ بیان شدۀ مرتبط با این موضوع از سوی برخی جامعه شناسان (بودریار، وبلن، چنی و فدرستون)، گونه ای صورت بندی مفهومی/ نظری از موضوع سبک زندگی و پوشش ارائه دهد. روش پژوهش به کار رفته، کیفی نظریه پردازی داده محور یا همان نظریۀ مبنایی است که در آن از فن مصاحبۀ عمیق فردی و مشاهده مشارکتی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونۀ پژوهش براساس تلفیقی از دو شیوۀ نمونه گیری هدفمند (با معیار حداکثر تنوع) و نظری (با معیار اشباع نظری) انتخاب شده است. تعداد مفاهیم ساخته شده در این مرحله 297 مفهوم عمده، 31 مقولۀ محوری، 10 مقولۀ اصلی و یک مقولۀ هسته ای استخراج شد. مقوله های اصلی عبارت اند از: پوشش به مثابه بازنمایی هویت، پوشش به مثابه بازی نشانه ها، پوشش و بازنمود فرا واقعیت، سیالیت و نسبی بودن پوشش، پوشش و بازاندیشی در ارزش های اجتماعی، پوشش به مثابۀ مدیریت میل/ لذت، پوشش به مثابه بخشی از فرآیند مدیریت بدن، پوشش دوگانه جبر ساختاری/ آزادی عاملیت، پوشش، بازنمایی گروه های مرجع و ابراز مقاومت. موضوع نهایی پژوهش نیز معنادار شدن پوشش به میانجی دیگری مهم است که موضوع های دیگر حول آن شکل گرفته اند و بیانگر دلالت های متفاوت پوشش از دیدگاه دختران نمونۀ پژوهش، در نقش کنشگران زمینۀ پژوهش هستند.
  33. بازسازی تاریخی فرودستان در رمان کردی: ارایه یک واسازی
    1396
    دو کلان روایت مسلط تاریخ نگاری، یعنی شرق شناسی و ناسیونالیسم ایرانی، است که همواره با اتخاذ نوعی سیاست نوشتاری خاص به نوعی نگارش تاریخ همت گماشته اند که حاصل آن حذف صدای دیگری و بازتولید موقعیت های فرودستی دیگری است. مدعای اصلی آن است که رمان کٌردی به مثابه متنی واسازانه، با بنیان نهادن روایتی وارونه، در مسیر بازخواست تاریخی قدم برداشته است و سیاست نوشتاری متفاوتی اتخاذ کرده است. پرسش این است که این سیاست نوشتاری چیست و رمان کٌردی چگونه به مدد آن، روایتی تاریخی از موقعیت فرودستی ارایه می دهد و چگونه از رهگذر منازعه با روایت های مسلط، امکان برآمدن نوعی ضدروایت را فراهم می سازد. در چارچوب سنت مطالعات فرودستان، به مثابه امکانی تحلیلی، به تحلیل روایت رمان کٌردیِ گولی شوران پرداخته شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که این رمان با بازداستانی کردن رخداد های تروماتیک، تاریخی کردن موقعیتِ فرودستی، واسازی تقابل ها و سلسله مراتب سلطه، و سیاسی کردن فولکلور، هم وجهی از بیان های فرودستیِ مسکوت گذاشته شده ی تاریخی را به صدا درمی آورد و هم به بازسازی تاریخی این روایت می پردازد. سرآخر این که گولی شوران کنش بازپس گیری قلمرو فرودستی را، که در بستر عینی تاریخ سرکوب و در روایت های تاریخ نگاری مسلط طرد شده است، در قالب تفسیری از ملیت خواهی فرودستانه به انجام می رساند.
  34. تجربه ی طرد اجتماعی: مورد مطالعه ههورامی های شهر مریوان
    1396
    هدف پژوهش حاضر، امکان مداخله و تغییر در وضعیت طرد اجتماعی هه ورامی های شهر مریوان به عنوان گروهی اقلیتْ در شهر مریوان است. در این راستا، از رویکردی که در درون سنت فکری فرانسه (وجه رابطه ای) جای می گیرد و با استفاده از نظریات و مفاهیم بوردیو، جهت شرح فضای اجتماعی شهر و منازعات درون آن و همچنین از نظریات سیلور که در قالب سه پارادایم (انسجام، تخصصی شدن و انحصار) به مبحث طرد می پردازد، سود جسته ایم. روش مورد استفاده ی ما مردم نگاری انتقادی است. بر این اساس در سه بافت موقعیتی که در نتیجه ی مهاجرت هه ورامی ها به شهر، منجر به ظهور سه گفتمان در بافت اجتماعی شهری شده است، مساله ی طرد اجتماعی را مورد بحث قرار دادیم. در بافتِ موقعیتی اول که با مهاجرت کم و افول سیستم ارباب-رعیتی مشخص می گردد، با عدم مساله شدن طرد (گفتمان انسجام) مواجه هستیم. ظهور و گسترش شهرگرایی، مهاجرت بی رویه و اهمیت بازار، ویژگی های موقعیت دوم و تسلط گفتمان بازار است؛ که بیشترین تجربه ی طرد در این موقعیت دیده می شود. موقعیت سوم که تجربه ی جوانان را بیشتر مدنظر قرار می دهد؛ با ویژگی های فرهنگ شهری، شرکت در انجمن ها، افزایش تحصیلات و تبادلاتِ فرهنگی با کردستان عراق مشخص می شود، گفتمانی را شکل می دهد که تاکید اصلی اش بر هویت شهری-کُردی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که هه ورامی ها از سوی سورانی ها در میدان های اجتماعی و فرهنگی طرد می شوند (به مثابه تصاحبِ تمایزاتشان) و واکنش هه ورامی ها نیز تمایزگذاری میان خود و سورانی ها از طریق معاشرت ها و فعالیت های درون گروهی است؛ که البته باتوجه به سه گروه سنی (جوان، میان سال، کهن سال) و چهار منطقه ی مهاجرتی (هه ورامان تخت، لهون، ژاورود و شامیان) تجربیات آن ها متفاوت است. بیشترین تجربه ی طرد اجتماعی در میان هه ورامی های مناطق تخت و لهون و در گروه میان سال دیده می شود. نادیده گرفتن و به خودبستنِ تمایزات هه ورامی ها (فرهنگی و اجتماعی) از سوی سورانی ها و بُرد هه ورامی ها در میدان اقتصادی و به تبع مغلوب شدن شان در میدان های فرهنگی و اجتماعی را می توان از دلایل اصلی طرد دانست.
  35. حیات ذهنی و تجربه شوک (تجربه مدرنیته در شعر نو کردی)
    1395
    مدرنیته خواه به عنوان یک فرایند و خواه به عنوان تجربه ای از زندگی، از غرب به سایر نقاط جهان گسترش پیدا کرد و همه جوامعه به نحوی این شیوه زیستن را تجربه کردند. اما به نسبت شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، هر یک از جوامع، این تجربه را به شکلی متفاوت از سر گذرانده اند. به همین دلیل سخن از مدرنیته های متفاوت است و وجود این تفاوتها است که مطالعه مدرنیته را برای پژوهشگران اجتماعی قابل توجه ساخته است. ما نیز در این پژوهش قصد مطالعه تجربه زندگی مدرن در کردستان، با این پیشفرض که تجربه شوک به عنوان واکنشی به مدرنیته بر حیات ذهنی شاعران تاثیر گذاشته و بر نحوه بازآفرینی آن در اشعار موثر بوده است. این پژوهش به روش کیفی و با مطالعه سه اثر ادبی از شاعران جوان کرد انجام شد. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که فرم ادبی شعر اثری تاریخی است و امری منتزع شده از شرایط فرهنگی و اجتماعی زمان خود نیست.
  36. تجربه جنگ به مثابه فقر تجربه: بازنمایی تجربه جنگ در سینمای کردی (فیلم کوتاه)
    1395
    مدرنیزاسیون در تمامیت خود به مثابه تجربه ای تاریخی آسیب پذیر و متناقض بود.در این میان تجربه جنگ به عنوان یکی از آسیب ها، نمودی از تجربه مدرنیته برای جوامع غیرغربی بودو برای همین در دهه های اخیر یکی از اشکال فرهنـگی کـه بـه ایـن تـجـربه مـی-پردازد، سینما است. هدف پژوهش حاضر هم فهم چگونگی بازنمایی تجربه جنگ به واسطه منظومه مفهومی والتربنیامین، در سینمای فیلم کوتاه در کُردستان است. در نگاه بنیامین اگرچه جنگ باعث فقیرشدن تجربه ها می شود اما از طـرفی دیگر سیـنمای سیاسـی توانایی بازچنگ آوری تجربه ای دیگر را برای انسان های بدون تجربه فراهم می-کند. در چنین فضایی تئوریک است که فیلم های « نان و آزادی، کوهستان سفید، آپارتمان مورچـه ها، چهـار ترانه برای کرکوک، آلان ، 74» مبتنی بر روش نشـانه شناسی مورد خوانش واقع شدند. با این حال هر کدام از فیلم ها مبتنی بر رمزگان های مستندگونه و داستان گونه به گونه ای متفاوت درصدد بازنمایی کردن تجربه جنگ به مثابه یک تجربه فقیر هستند. همچنین حضور رمزگان های مستندگونه مبتنی بر غیاب داستان در فیلم ها، بازنمایی تجربه را مواجه با یک بحران می کند. اما در طرف مقابل هم مستندگونگی فضایی سیاسی را در فیلم ها خلق می کند. در نهایـت می توان گفت که سینمای ستم دیدگان نیز چشم اندازی از سینمای سیاسی است که بستری را برای پروبلماتیک کردن فیلم در کُردستان فراهم می کند.
  37. تجربه جنگ به مثابه فقر تجربه بازنمایی تجربه جنگ در سینمای کردی فیلم کوتاه
    1395
    مدرنیزاسیون در تمامیت خود به مثابه تجربه ای تاریخی آسیب پذیر و متناقض بود.در این میان تجربه جنگ به عنوان یکی از آسیب ها، نمودی از تجربه مدرنیته برای جوامع غیرغربی بودو برای همین در دهه های اخیر یکی از اشکال فرهنـگی کـه بـه ایـن تـجـربه مـی-پردازد، سینما است. هدف پژوهش حاضر هم فهم چگونگی بازنمایی تجربه جنگ به واسطه منظومه مفهومی والتربنیامین، در سینمای فیلم کوتاه در کُردستان است. در نگاه بنیامین اگرچه جنگ باعث فقیرشدن تجربه ها می شود اما از طـرفی دیگر سیـنمای سیاسـی توانایی بازچنگ آوری تجربه ای دیگر را برای انسان های بدون تجربه فراهم می-کند. در چنین فضایی تئوریک است که فیلم های « نان و آزادی، کوهستان سفید، آپارتمان مورچـه ها، چهـار ترانه برای کرکوک، آلان ، 74» مبتنی بر روش نشـانه شناسی مورد خوانش واقع شدند. با این حال هر کدام از فیلم ها مبتنی بر رمزگان های مستندگونه و داستان گونه به گونه ای متفاوت درصدد بازنمایی کردن تجربه جنگ به مثابه یک تجربه فقیر هستند. همچنین حضور رمزگان های مستندگونه مبتنی بر غیاب داستان در فیلم ها، بازنمایی تجربه را مواجه با یک بحران می کند. اما در طرف مقابل هم مستندگونگی فضایی سیاسی را در فیلم ها خلق می کند. در نهایـت می توان گفت که سینمای ستم دیدگان نیز چشم اندازی از سینمای سیاسی است که بستری را برای پروبلماتیک کردن فیلم در کُردستان فراهم می کند.
  38. بازنمایی تحول ساختاری خانواده ایرانی در ملودرامهای اجتماعی
    1395
    تحول خانواده در جهان معاصر از مباحث کانونی جامعه شناسی طی دهه های اخیر است. تاثیر مدرنیته به خصوص از بعد فرهنگی آن بر تحولات خانواده بسیار چشمگیر بوده است. سینما به عنوان پدیده ای فرهنگی توانسته است نقشی کلیدی در بازنمایی دگرگونیهای خانواده داشته باشد. در این تحقیق با تکیه آرای الکساندر در جامعه شناسی هنر کوشش شده است از طریق بکارگیری روش نئوفرمالیسم دو فیلم به خاطر پونه و برف روی کاجها تحلیل شود تا درکی از تغییرات ساختاری خانواده ایرانی طبقه متوسط حاصل گردد.
  39. مطالعه کیفی طرد اجتماعی سالمندان (زنان شهر خرم آباد)
    1395
    هدف تحقیق حاضر تفسیر زمینه ای بسترها و علل و پیامدهای طرد اجتماعی افراد سالخورده از بافت زندگی متعارف اجتماعی و خانوادگی است، یعنی قصد دارد تجربه های این افراد بعد از جدا شدن از زندگی عادی و سعی آنها برای کنار آمدن با زندگی سالمندی در سرای سالمندان را با روش کیفی تحلیل نماید. برای انجام این کار از نظریه زمینه ای استفاده شد و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق فردی به دست آمد. میدان مطالعه سرای سالمندان حاج صدیق و فرزانگان شهر خرم اباد است که نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نتایج نشان داد که زنان به دلیل نبود پشتوانه اقتصادی، بی اقتداری، نادیده گیری و پافشاری ارزشی به سری سالمندان روی آورده اند.
  40. مدرنیته فرهنگی به روایت عکسهای تاریخی: سنندج 1320-1357
    1395
    مدرنیته شروع دورانی تازه در تاریخ بشر است، دورانی که با قدرت عقل متجلی میگردد و انسان را سرور تاریخ و جهان ساخته است. مدرنیته در دو قرن اخیر به شکل فزاینده ای جهانی شده است و شهرها و روستاهای مختلف سراسر کره خاکی را دستخوش تحولات بنیادین کرده است. شهر سنندج در قرن اخیر بر اثر مدرنیزاسیون فرهنگی تغییراتی بسیاری به خود دیده که مطالعه آن به روایت هنر عکاسی مهمترین هدف این رساله است.
  41. مصرف زیبایی شناختی نشانه ها در فضاهای شهری (مطالعه ای اتنوگرافیک در شهر سنندج)
    1395
    رساله حاضر در صدد است با رویکردِ پست مُدرنیستی به مطالعۀ ساخت و تحققِ لذت ها، هویت ها و معناها به میانجیِ مصرفِ نشانه ها در گستره های عمومیِ شهر سنندج از منظرِ جوانان بپردزاد. در یکی دو دهۀ اخیر یک سری از نشانه ها شامل: ویترین ها، بنرها، تابلوها و پوسترها در اشکال و ابعاد گوناگون و جدید در شهرِ سنندج ایجاد و ساخته شده اند و متلون شدنِ فضاهای عمومی شهر را باعث شده اند و همچنین دگردیسی های در شکلِ اجتماعی رفتار و فعالیت های مصرفِ شهروندان (عمدتاً جوانان) شهر مشاهده می شود. بر این اساس درک و تفسیرِ جوانان از مصرفِ نشانه ها از هر نظر از اهمیتِ بسیاری برخوردار است. روش شناسی مطالعۀ حاضر بر مبنای سنتِ کیفی پژوهش است. بر مبنای نمونه گیری کیفی با 30 نفر مصاحبه به عمل آمد. بر اساس روشِ اتنوگرافی داده های مشاهده ای، مصاحبه ای و تصویری گردآوری شدند. سپس داده ها و یافته ها بر مبنای روش های تحلیلِ تماتیک و نظریۀ زمینه ای تحلیل و تفسیر شدند. از بررسی و تحلیل داده های گردآوری شده، به ترتیب 35 مفهوم اولیه و 18 مقولۀ اولیه، هشت مقولۀ اصلی، سه مقولۀ اصلی نهایی و یک مقولۀ دو وجهی هسته انتزاع و استخراج شدند. مقوله های اصلی عبارتند از: تنهایی، انتخاب، لذت یابی، هویت یابی، تبلیغات، تحریک، دغدغه سازی و سلیقه سازی، مقوله های اصلی نهایی شامل: بسترِ اجتماعی، معناسازی و سلیقه سازی و مقولۀ هسته نیز عبارت است از مصرفِ نشانه ها به منزلۀ مقاومت ـ ادغام. یافته های این مطالعه نشان داده است که جوانان درک و تفسیری دوگانه از مصرفِ نشانه ها دارند که در قالبِ مقولۀ دو وجهی "مقاومت ـ ادغام" مطرح است. یعنی از یک طرف بیانگرِ مقاومت در برابر معناها و رمزگان اجتماعی رسمی و یا نیروهای جانکاه و سهمگین اجتماعی و از طرفی دیگر نشانگرِ ادغام شدن در معناها و رمزگانِ اجتماعی نوینی است که توسط و با مصرف و رمزگشایی از نشانه هایِ رمزگذاری شده خلق و ساخته می شوند.
  42. تحلیل روایت های کاربران شبکه های اجتماعی از احساس تنهایی
    1394
    در این پایان نامه به تحلیل روایت های کاربران شبکه های اجتماعی از احساس تنهایی می پردازیم.
  43. تحلیل گفتمان سیاست های فرهنگی دانشگاه ها در ایران:صورتبندی گفتمانی مواجهه علم و فرهنگ
    1394
    دانشگاه در عصر کنونی هم به لحاظ درونی و هم به لحاظ بیرونی دچار تغییر و تحول گردیده است. کوچک شدن دولت ها و کاهش نفش آن ها از یک طرف و تغییر نقش کارگزاران دانشگاهی اعم از اساتید و دانشجویان از طرف دیگر، دانشگاه را با چالش مواجه ساخته است. دانشگاه ها در عصر کنونی با اتخاذ سیاست هایی در حال ایفای نقش و کارکرد خود می باشند. در ایران نیز دانشگاه ها با همین مساله درگیر می باشند. سیاست های تعدیل ساختاری و نئولیبرالیسم دانشگاه را نیز متاثر ساخته است. کالایی شدن و تولید علمی به منظور فروش در بازار علم دغدغه اصلی نظام دانشگاهی است و همین امر است که در تناقض با رسالت های مورد انتظار دانشگاه ها است. سیاستگذاری های فرهنگی در ایران چگونگی سوگیری و نحوه عمل دانشگاه ها در مواجهه با این بحران را نشان می-دهد. به همین منظور تحقیق حاضر به بررسی این سیاستگذاری های فرهنگی در ایران پرداخته است.بر این اساس در تحقیق حاضر بررسی دو نقش مهم دانشگاه – دانش به مثابه علم و دانش به مثابه فرهنگ- درسیاست گذاری های علمی و فرهنگی و تحلیل نقش دانشگاه در این بحران و تناقض مد نظر می باشد. به همین منظور برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد بررسی دیرینه شناختی قرارگرفته است. برنامه های توسعه سوم و چهارم و پنجم جهت دست یابی به چگونگی عمل سیاستگذاری های فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است.چارچوب نظری اصلی این تحقیق بر پایه نظریه فوکو و دیرینه شناسی مورد نظر وی می باشد. دیرینه شناسی به ما کمک نموده است تا قواعد چارچوب بندی نظم گفتمانی حاکم بر فضای علمی- فرهنگی دانشگاه ها در ایران را مشخص نماییم.در این تحقیق جهت تحلیل کردارهای گفتمانی از روش دیرینه شناسی فوکو استفاده شده است. جیمز سوریچ بر اساس نظریه فوکو، الگویی را برای دیرینه شناسی دانش تدوین کرده است که شامل چهار عرصه می باشد.در این پژوهش سعی شده است با استفاده از عرصه های مورد نظر جیمز سوریچ در مطالعه سیاستگذاری ها که مبتنی بر دیرینه شناسی فوکو است، برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی اجتماعی تحلیل شود. دیرینه شناسی سیاستگذاری های دانشگاهی در ایران مبین این واقعیت است که دانشگاه در ایران به عنوان نهادی که می تواند مرکز فعالیت های مهمی باشد، اکنون نهادی است که با بحران مواجه است. دانشگاه در ایران در رابطه با علم نتوانسته است با تغییرات جهانی در این زم
  44. برساخت گفتمانی بدن زنانه (مطالعه ی دانشجویان دختر دانشگاه کردستان)
    1394
    این پژوهش به بررسی و تحلیلنحوه برساخت گفتمانی بدن زنانه در بین دانشجویان دانشگاه کردستان می پردازد. مساله ی برساختی بودن گفتمانی بدن زنانه و فراتر از آن بین گفتمانی بودن بدن زنانه ضرورت بررسی پژوهش حاضر را می رساند.
  45. تجربهی زیستهی دانشجویان در شبکههای اجتماعی ) مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه کردستان در فیسبوک(
    1393
    با گسترش دسترسی به اینترنت و شبکههای اجتماعی و استفادهی فزایندهی جوانان از این شبکهها بهعنوان بستر فراغتی، این امکان برای جوانان فراهم شده تا شکل جدید از فراغت را تجربه کنند. بنابراین مسالهی پژوهش حاضر، بررسی تجربهی زیستهی دانشجویان دانشگاه کردستان در شبکهی اجتماعی فیسبوک است. این پژوهش بهصورت کیفی و مردمنگاری مجازی و با تکنیک مصاحبهی عمیق مجازی و مشاهدهی مشارکتی بر روی نمونه)63 )نفری از دانشجویان دانشگاه کردستان عضو فیسبوک صورت گرفته است. چارچوب مفهومی بکار رفت در این پژوهش نظریه فراغت کریس روجک میباشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تجربهی زیستهی دانشجویان دانشگاه کردستان در شبکهی اجتماعی فیسبوک میباشد؛ فراغتمجازی چگونه بازنمایی میشود؟ فراغت مجازی چگونه تصور از خویشتن، انگارهها و خودهویتی)تشخص(دانشجویان را بیان میکند؟ و اینکه فراغت مجازی چگونه دوگانهی مقاومت و کنترل را تولید و بازتولید میکند؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد، نگاه خوشبینانهای به فراغت مجازی در فیسبوک وجود دارند، و حکم فضایی شفاع بخش را برای دانشجویان دارد. در بعد هویتی، فراغت مجازی باعث شکلگیری هویتی خودآیین شده، که اتفاقاً از نظر آنها واقعیتر از هویت آنها در دنیای واقعی است، بنابراین ما شاهد شکاف هویتی هستیم. در بعد مقاومت، با توجه به ساخت محدود جامعهی ما، فراغت مجازی فضایی را برای مقاومت پنهان و جزئی بهوجود آورده است که نویدبخش تشکیل حوزهی عمومی میباشد. و در بحث کارکردکنترلی، سهگانهی؛ 6 -کنترل بیناالذهانیت)رابطهی من و دیگری(، 1- اصول و ارزشهایی شخصی)عادتوارها( و1 -حس توطئه)ترس از دیگری بزرگ یا نظام سیاسی( عامل کنترل رفتار دانشجویان در فیسبوک شناخته شد.
  46. تجربه ی زیستی دانشجویان در شبکه های اجتماعی (مطالعه ی موردی دانشجویان دانشگاه کردستتان در فیس بوک)
    1393
    با گسترش دسترسی به اینترنت و شبکه های اجتماعی و استفاده ی فزاینده ی جوانان از این شبکه ها به عنوان بستر فراغتی این امکان برای جوانان فراهم شده تا شکل جدید از فراغت را تجربه کنند.
  47. تحلیل جامعه شناختی تجربه ی زیسته ی زنان متقاضی زایمان در تعامل با نهاد بیمارستان
    1393
    تحقیق حاضر با هدف بررسی و تحلیل تحلیل جامعه شناختی تجربه ی زیسته ی زنان متقاضی زایمان در تعامل با نهاد بیمارستان در بخش زنان و زایمان مبتنی بر روش شناسی کیفی و با راهبرد نظریه ی زمینه ای انجام گرفته است.
  48. تجربه پرسه زنی و بازشکل دهی فضاهای همگانی شهری (مطالعه موردی جوانان شهر سنندج)
    1393
    پرسه زنی که بر اثر پیوند ناموزون عناصر سنتی و مدرن در زندگی روزمره فرد ایرانی پروبلماتیک شده است، اکنون نشانه ای است با رمزگان و دلالت های معنایی گوناگون که در عرصه های مختلف شهری به انحاء گوناگون خود را نمایان سازد.
  49. بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل موثر بر آن در بین معلمان شهر سنندج
    1392
    با توجه به جایگاه ویژه معلمان در جامعه ی ما و نقش آنان در پرورش نسلهای آینده، این پژوهش به مطالعه اعتماد اجتماعی (با ابعاد سه گانه بین شخصی، نعمیم یافته و نهادی) و عوامل موثر بر آن در بین معلمان پرداخته است.
  50. برساخت اجتماعی پدیده ی فالگیری (مطالعه ی موردی زنان شهر سنندج)
    1392
    فالگیری امروزه به یک واقعیت و یک امر فرهنگی در جامعه بدل شده است، این امر در بین زنان رواج و گسترش بیشتری دارد، در پژوهش حاضر، با عنوان «برساخت اجتماعی پدیده ی فالگیری مطالعه ی موردی زنان شهر سنندج» به قصد راه بُردن به تجربه و درک زنان از فالگیری، به روش کیفی با 30 مراجعه کننده به مراکز فالگیری مصاحبه ی نیمه ساخت یافته به عمل آمد. متن مصاحبه ها با هدفِ استخراجِ نظریه ای زمینه ای به روش کدگذاریِ سه گانه تحلیل گشت، در مجموع و پس از تلخیص کدها و مقولات، 200 مفهوم، 25 مقوله محوریِ عمده و یک مقوله ی هسته استخراج گردید، نتایج نشان داد که زنان در واکنش به احساس تنهایی، فقدان حمایت اجتماعی، روزمرگی زنانه، آینده نگری، ناکامی اجتماعی، شکستِ عشقی، جبرِاجتماعی ازدواج، کلیشه های جنسیتی، تفسیر فردی از دین، ارتباط اجتماعی صوری و روان شناختی شدن زندگی اجتماعی به فالگیری روی می آورند، در این میان نبود منع قانونی به عنوان زمینه ی تسهیل گر، خبره بودن فالگیر و مدرنیزه شدن فالگیری به عنوان شرایط مداخله گر عمل می کنند، زنان در راهبردهای خویش فالگیری را به مثابه مشکل گشایی، فالگیری فراغتی، فالگیری به مثابه پاتوق دوستانه و فالگیری مجرایی برای بازاندیشی درک و تجربه کرده اند، زنان تخلیه ی روانی، افسون زدگی زندگی زنانه، روانکاوانه شدن فالگیری، جاذبه فالگیری، متافیزیکی شدن فالگیری، کلبی مسلکی، احساس ندامت و در نهایت انزوای اجتماعی را از مهم ترین پیامدهای مراجعه به فالگیر تلقی می کنند. مقوله هسته ی استخراج شده از تجربه و درک زنان از فالگیری، ناامنی هستی شناختی است.
  51. بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و میزان ارتکاب جرم در جوانان مجرم مطالعه موردی زندان مرکزی سنندج)
    1392
    تراکم زیاد جمعیت کشور در گستره سنی 18-30 سال به عنوان جمعیت فعال جامعه یک مزیت نسبی بالقوه است، اما چنانچه از این مزیت به درستی استفاده نشود فرصت ها به تهدیدهای جدی تبدیل خواهد شد. بنابراین سیاستگذاری و برنامه ریزی برای این بخش از جمعیت باید از مهمترین اولویت ها محسوب شود.
  52. تحلیل گفتمان اندیشه سیاسی ایرانشهری در سیاست نامه بر اساس نظریه تئون ای. ون دایک
    1392
    کتاب سیاستنامه خواجه نظام الملک کتابی سیاسی- اخلاقی و ادبی است. اندیشه سیاسی- اخلاقی این کتاب که برای راهنمایی یکی از سلاطین سلجوقی به تحریر در آمده است، از اندیشه ایرانشهر متآثر است و جنبه ادبی کتاب نیز در قالب پنجاه فصل در خدمت همین اندیشه قرار گرفته است، به طوریکه در هر باب کتاب یک یا چند عنصر از آن اندیشه سیاسی را در قالب روایت های توضیحی داستانی به نمایش آورده است.تحقیقات به عمل آمده در باب این موضوع، عمدتآ محتوا محور و بی توجه به جنبه زبانی و ادبی متن است. در حالیکه ارزش متن در دلالت های هژمونیک یعنی جلب موافقت مخاطب به طور غیرمستقیم نهفته است. این رویکرد با استفاده از انواع شگردها در چند سطح، نظر مخاطب را با نظم گفتمانی که به وجود می-آورد به خود جلب می کند، به عبارتی دیگر قدرت خود را بر او اعمال می نماید شگرد کلان رویکرد مذکور برهویت سازی تقابلی و به صورت برجسته سازی و حاشیه رانی شکل می گیرد. در این رساله شیوه های هویت-سازی در سطوح مختلف متن براساس نظریه تحلیل انتقادی گفتمان «تئون ای. وندایک» در کتاب سیاستنامه بررسی خواهد شد.
  53. تحلیل جامعه شناختی میدان تولید هنری (مطالعه موردی: زیرمیدان تولید موسیقی در شهر سنندج)
    1392
    این تحقیق با هدف صورتبدنی میدان تولید هنری و به طور خاصتر زیرمیدان تولید موسیقی در شهر سنندج آغاز شد. برای تحلیل جامعه شناختی این موضوع از نظریه میدان های اجتماعی پیر بوردیو بهره برده شد. کاربست این بینش نظری، در پرتو به کارگیری مفاهیمی چون میدان و منش لازم آمد.
  54. سنجش دینداری و عوامل مرتبط با آن مطالعه ی موردی شهرستان جوانرود
    1391
    هدف از پژوهش حاضر سنجش دینداری و عوامل مرتبط با آن مطالعه ی در شهرستان جوانرود در سال 1391 می باشد. روش تحقیق کمی بوده و جامعه ی آماری تحقیق شامل تمامی افراد ساکن در شهرستان جوانرود می باشد.
  55. بر ساخت زنانگی در سینما (مطالعه ی سینمای رخشان بنی اعتماد)
    1391
    هدف ما بررسی چگونگی بر ساخت زنانگی در سینمای رخشان بنی اععتماد است. پرسش اساسی این پژوهش، فرم زیبایی شناختی و اجتماعی زنانگی در سینمای زنانه بنی اعتماد است. برای این امر دو چارچوب انضمامی و نظری در باب جایگاه و اشکال انضمامی حضور زنان در سینمای ایران و مطالعات جامعه شناسی و سینمایی فمینیستی را به کمک گرفته ایم. از این طریق ما از مقولاتی هم چون مادرانگی، مردانگی، کلیشه های جنسیتی، تجربه مشترک زنانه و ... به دنبال این امر چهار فیلم کاملاً زنانه بنی اعتماد را بررسی کرده ایم. فیلم هایی شامل نرگس، روسری آبی، بانوی اردیبهشت و خون بازی. خوانش مضاف این فیلم در دو بعد زیبایی شناختی و اجتماعی بیانگر این امر است که به لحاظ زیبایی شناختی زنانگی بنی اعتماد غیرجنسی هستند و به لحاظی اجتماعی است.
  56. تجربه طرد اجتماعی در شهر کرمانشاه (مطالعه موردی: تجربه لک ها)
    1391
    کرمانشاه به مثابه یک کلان شهر در برگیرنده گروه های فرهنگی زبانی و مذهبی متمایز و گاهی متضادی است. با قدم زدن در این شهر می توان تشادهای شهری را در سطوح گوناگون مشاهده کرد. از سطوح هویتی گرفته تا سطوح فرمال و صوری. این پژوهش کاوشی است در تجربه یکی از این گروه های فرهنگی از فرایندی به نام طرد اجتماعی، امری مربوط به حوزه مطالعات شهری. قلمرو جامعه شناسی شهری وسیع و گسترده است. فرایند طیرد پیامدهای بسیار مخربی برای زندگی اجتماعی و گروه هایی دارد که در شهر حیات دارند. مسئله این پژوهش کاوی در تجربه زیسته طرد اجتماعی در زندگی روزمره و در فضای شهری کرمانشاه در میان لک ها در شهر کرمانشاه است.
  57. بررسی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن (مطالعه موردی زنان شهر سنندج)
    1391
    این پژوهش به بررسی جامعه شناختی رابطه بین سبک زندگی و مدیریت بدن در میان زنان شهر سنندج می پردازد. هدف اصلی این پژوهش تببین ابعاد و شیوه های مدیریت بدن در ارتباط با متغیر سبک زندگی می باشد. این پژوهش با رویکرد کمی و به روش پیمایش انجاک شده است و جامعه ی آماری آن تمامی زنان 18 تا 45 سال ساکن شهر سنندج کی باشند. روش نمونه گیری مورد استفاده، روش خوشه ای چندمرحله ای است. چارچوب اصلی تحقیق برگرفته از آرا و نظریات بوردیو، فوکو و گیدنز می باشد.
  58. تحلیل معانی و دلالت های پوشش نزد زنان طبقه متوسط: مطالعه ی زنان 30-15 ساله شهر کرمانشاه
    1391
    موضوع اصلی این رساله، پوشش و دلالت های معنایی آن است. پوشش به ویژه در جهان مدرن که در آن تغییرات گسترده و پیشرفت های تکنولوژیک چشمگیری به وقوع پیوسته، اهمیت ویژه و کارکردهای جدیدی یافته است. امروزه مساله ی پوشش یکی از چالش های جامعه ی ایران و غالبا محل کشمکش حاکمیت و جامعه، به ویژه زنان است. در این تحقیق با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، پوشش و دلالت های معنایی آن نزد بانوان شهر کرمانشاه بررسی شدن است. یافته های بدست آمده نشان از تنوع گسترده در سبک های پوشش و تغییرات فراوان در معانی حاکم بر پوشش دارد. زنان به مثابه ی قشری گسترده و مهم در جامعه، با تاثیرپذیری از روندهای حاکم بر جهان، در افکار و اعمال خویش بازاندیشی کرده و در وضعیت پوشش خود در این زمینه دگرگونی ایجاد کرده اند.
  59. پویایی اجتماعی به روایت سینمای ایران (با تاکید بر سبک زندگی)
    1391
    در این پژوهشی کوشش شده استپویایی اجتماعی جامعه ی ایران در برهه تاریخی خاصی، به میانجی روایت سینمایی آن، در چارچوب رویکردی جامعه شناختی تفسیر شود. این برهه ی تارخی دورات موسوم به اصلاحات است که نیمه ی اول دهه ی هشتاد را در بر می گیرد و بعدی از پویایی اجتماعی که برای تحلیل انتخاب شده است در دو سطح جریان پژوه را هدایت می کند: نخست با تکیه بر تلفیقی از آرای سه تن از نظریه پردازان جامعه شناسی هنر (ژان دو وینیو، جنت وولف و پیر بوردیو) تعامل سینما به مثابه شکلی هنری با زمینه ی اجتماعی آن مورد کاوش قرار گرفته است و سپس برای مفهوم پردازی مقوله ی سبک زندگی و ابعاد و سطوح و گونه های آن، به نظریه های آنتونی گیدنز، دیوید چینی، ریچارد جینکینز و پیر بوردیو استناد شده است.
  60. بررسی عوامل مرتبط با میزان و نوع مشارکت مدنی زنان(مطالعه موردی زنان شهر الشتر)
    1391
    با درک اهمیت مشارکت مدنی به عنوان اصلی ترین شاخص توسعه اجتماعی، این پژوهش درصدد است تا در چارچوب دستگاه مفهومی پاتنام و کلمن، به مطالعه ی میزان مشارکت مدنی و گونه های آن در میان زنان بپردازد. این تحقیق از نوع پیمایشی است که طی آن با 370 نفر از زنان الشتری بین سنین 18 تا 45سال مصاحبه شده است. یافته ها نشان می دهد که میانگین مشارکت مدنی زنان معادل 23/59 درصد بود که بر مبنای یک مقیاس صفر تا 100 متوسط ارزیابی می شود.در میان گونه های مشارکت مدنی، نوع غالب مشارکت مذهبی بوده و مشارکت نهادی(انجمنی) در پایین ترین سطح قرار داشته است. تحلیل رگرسیونی چندمتغیره نشان می دهد که مشارکت مدنی زنان به ترتیب شدت رابطه با متغیرهای میزان منابع در دسترس زنان، گستره روابط اجتماعی، اثربخشی اجتماعی، وضع تاهل و سن مربوط است. متغیرهای مذکور در مجموع 54 درصد تغییرات مشارکت مدنی زنان را تبیین می کنند. در بخش پایانی تحقیق، دلالت های یافته ها و نتایج تحقیق در زمینه مطالعات آتی و سیاست گذاری اجتماعی و فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است.
  61. تحلیل جامعه شناختی سینمای اصغر فرهادی
    1391
    پژوهش حاضر تحلیل جامعه شناختی سینمای اصغر فرهادی است. تحلیل چهارشنبه سوری (1384)، درباره ی الی (1387) و جدایی نادر از سیمین (1390) به مثابه ی بخشی از سینمای موج نو دهه ی 1380، به روش تحلیل روایت ساختاری و با استفاده از تحلیل نشانه شناختی سینما، تحلیل تماتیک و تحلیل روایت صورت پذیرفته است. توجه به رویکرد نظری متفرکان حوزه ی سینما بالاخص نزد کراکائر و متز توجه به سینما را به مثابه ی یک متن خواندنی دو چندان ساخته است.
  62. بررسی میزان گرایش کودکان دوزبانه به طرف زبان پدری یا مادری(زبان کردی سنندجی یا اردلانی و زبان اورامی در شهرستان سنندج)
    1391
    موضوع دو یا چند زبانه بودن، همواره مورد توجه زبانشناسان٬ جامعه شناسان، روانشناسان ومتخصصین آموزش زبان بوده است. در این تحقیق این امر از دیدگاه جامعه شناسی زبان مورد بررسی قرار می گیرد. متخصصین جامعه شناسی زبان گروه های مختلفی از دو زبانه ها را مورد مطالعه و تحقیق قرار داده اند. در این میان می توان به گروه های زیر اشاره کرد:کسانی که در منزل از یک زبان و در خارج از منزل از زبانی دیگر استفاده می کنند( اسپالسکی 1998 :45).جامعه ای که در آن، اقلیت به یک زبان و اکثریت به زبانی دیگر صحبت می کنند. مثلاً در کشور کانادا اقلیت به زبان فرانسه و اکثریت به زبان انگلیسی تکلم می کنند. اقلیت مجبور است برای ارتباط با اکثریت٬ زبان آن ها را هم بیاموزد( یول 1988 :158). گروه غالب و گروه مغلوب: کشوری کشور دیگری را تصرف می کند و زبانش را هم با خود می آورد. مثلاً در سال 1066 میلادی فرانسه وارد انگلستان شد. مغلوبین یعنی انگلیسی ها مجبور بودند که زبان فرانسه را برای رسیدن به اهداف اقتصادی، سیاسی و...خود بیاموزند. به علاوه این زبان دارای پرستی‍‍ژ هم بود ( فالک 1978 :52 ) در جوامع مختلف عموﻣاً دو یا چند زبانه بودن، معمول نمی باشد. اما در برخی جوامع این امر کاملاً طبیعی است یعنی اکثر گویشوران دو یا چند زبانه می باشند. در این جوامع عواملی چون شهری یا روستایی بودن، جنسیت، رسمی یا غیر رسمی بودن موقعیت، موقعیت اجتماعی، میزان آشنایی و دوستی، جدی یا غیر جدی بودن و نوع فعالیت در انتخاب زبان، برای برقراری ارتباط دخالت دارند؛ مثلاً در پاراگوئه مردم به زبان های گورانی و اسپانیولی صحبت می کنند. در موقعیت های رسمی از زبان اسپانیولی و در موقعیت های غیر رسمی از زبان گورانی استفاده می کنند( وارداف 2006 :99 ). در این پایان نامه سعی بر آن است که فرزندان خانواده های دو زبانه در شهرستان سنندج مورد مطالعه قرار گیرند تا مشخص شود که چه عواملی بر انتخاب زبان این کودکان تاثیر دارد. منظور از خانواده های دوزبانه آنهایی هستند که والدین هر کدام دارای زبان مادری خاص خود می باشند. در این پژوهش خانواده هایی مطالعه می شوند که هر یک از والدین به یکی از زبان های اورامی یا کردی سنندجی ( اردلانی) صحبت می کنند. برای این کار خانواده ها را به دو گروه 25 عضوی تقسیم می کنیم. در گروه اول پدر اورامی و مادر کردی سنندجی و در گروه دوم برعکس
  63. بازنمایی اعتماد اجتماعی بین نسلی در سریال های تلویزیونی: مطالعه موردی سریال ستایش
    1391
    مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر تحلیل تصویری از اعتماد اجتماعیِ بین نسلی است که در سریال تلویزیونی ستایش بازنمایی و روایت می شود. ستایش در مقام یکی از پر مخاطب ترین سریال هال تلویزیونی می کوشد با تمسک به انواع شگردها و تمهیدات بصری و روایی، و انواع رمزگذاری های فنی و اجتماعی و ایدئولوژیکِ متن، تصویر خاصی از وضعیت اعتماد اجتماعی، به طور عام، و اعتماد اجتماعیِ بین نسلی، به طور خاص، در جامعۀ ایران ارایه دهد. تحقیق حاضر کوشیده است با تکیه بر ایده های منتج از نظریۀ بازنمایی رسانه ایِ پدیده های اجتماعی ( در آرای هال، فیسک و مک کیب ) و نیز به مدد روش تحلیل نشانه شناسی، دلالت ها، مضامین، برجستگی ها، سکوت ها، تناقض ها و ناسازه های این تصویر بازنموده را برملا سازد؛ و سپس با استناد به رویکرد نظری پیوتر زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی ( و مولفه ها، شاخص ها، ابعاد و سطوح آن ) و تحقیقات انجام شده دربارۀ وضعیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، تصویر اعتماد اجتماعیِ بازنمایی شده در این سریال را به شیوه ای جامعه شناختی انتقادی تفسیر کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که سریال ستایش سعی دارد پدیدۀ اعتماد اجتماعی را به سطح پدیده ای فردی فروکاهد، یعنی ریشه های تضعیف یا تقویت آن و فاصلۀ میان شکل موجود با شکل مطلوب آن را به مکانیسم های روانی پیوند زند. فزونتر، این متن به انحاء مختلف در صدد ساده سازی روابط پیچیدۀ اجتماعی و به حاشیه راندن امر اجتماعی بر می آید، راهکار احیای همبستگی های اجتماعیِ مبتنی بر اعتماد متقابل را در تقویت خلق وخوهای اخلاقی فردی جستجو می کند و نقش تعیین کنندۀ ساختارهای اجتماعی را نادیده می گیرد.
  64. سوژه، میل و ایدئولوژی (مطالعه موردی: پنج فیلم سینمای ایران در دهه های چهل و پنجاه)
    1391
    سوژه های انسانی، فانتزی هایی را برای خود می سازند تا موقعیت خیالین خود را در ساختار اجتماعی توضیح دهند. این فانتزی ها در روایت فیلم های سینمایی بازآفرینی می شوند. علاوه بر این آپارتوس سینما از طریق ایدئولوژی، مخاطب را به روایت فیلم می دوزد. هدف رساله حاضر آن است که به لحاظ تجربی فانتزی و ایدئولوژی موجود در روایت پنج فیلم سینمایی ایران در دهه های چهل و پنجاه را تفسیر کند و به لحاظ نظری مفهومی از سوژه بودگی را در مطالعات جامعه شناختی معرفی کند که از طریق آن بتوان امر خیالی و یکی از مظاهر آن یعنی فانتزی را در کنشگری سوژه های جامعه شناختی دخیل کرد.
  65. بررسی رفتار شهروندی سازمانی دبیران استان کردستان و ارتباط آن با رفتار حرفه ای
    1390
    هدف کلی این تحقیق بررسی رفتار شهروندی سازمانی دبیران است. روش تحقیق بر اساس گردآوری داده ها توصیفی از نوع پیمایشی می باشد. جامعه ی تحقیق حاضر شامل کلیه ی دبیران و مدیران شاغل در دبیرستان های شهرستان های استان کردستان در سال تحصیلی 90-89 می باشد که شامل 3076 دبیر و 240 نفر مدیر می باشد. حجم نمونه ی دبیران 346 نفر دبیر بود. و حجم نمونه مدیران تعداد 42 نفر بود.ابزار گردآوری داده ها برای پژوهش حاضر پرسشنامه بوده است. برای روایی محتوایی و صوری ابزار از دیدگاه تعدادی اساتید علوم تربیتی و جامعه شناسی استفاده شد و متعاقب آن روایی سوالات مورد تایید قرار گرفت. برای محاسبه ضریب قابلیت اعتماد، از روش بازآزمایی (r=0/88, p<0/05) و روش ضریب آلفای کرانباخ 85/0 استفاده شد. روش گردآوری داده ها میدانی بوده است. به منظور گردآوری اطلاعات از طریق اجرای پرسشنامه در شهرستان-های منتخب مورد بررسی قرار گرفت که شامل شهرستان های سنندج، کامیاران، مریوان،دهگلان، قروه و دیواندره بود. روش تجزیه و تحلیل آماری بر اساس فرضیات تحقیق در سطح آمار استنباطی از آزمون های کلموگروف اسمیرنف، یومان ویتنی و کروسکال والیس در سطح 05/0 استفاده شد. نتایج تفاوت معناداری بین رفتار شهروندی سازمانی معلمان از دیدگاه دبیران و مدیران نشان نداد. اما تفاوت معناداری بین رفتار شهروندی سازمانی معلمان از دیدگاه دبیران بر اساس جنسیت وجود دارد. یعنی دیدگاه مردان نسبت به زنان رتبه بالاتری برای رفتار شهروندی قائل بودند. رفتار شهروندی، دبیران، استان کردستان
  66. تحلیل جامعه شناختی نحوه مصرف موسیقی عامه پسند در میان جوانان ( مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه کردستان )
    1390
    در این تحقیق به بررسی نحوه مصرف و چرایی موسیقی، مخصوصاً موسیقی عامه پسند، در بین جوانان مـی-پردازیم. نظر به اینکه موسیقی امروزه به امری همه جایی بدل شده است و به منزله ی کرداری اجتماعی به شدت در بین جوانان رایج شده است بررسی و تحلیل آن می تواند زوایایی نهفته ی این عمل را آشکار کند. اهمیت توجه به آن از این روی است که به جزء لاینفک زندگی جوانان بدل شده است. در واقع به این دلیل که موسیقی امروزه خصلت طبقاتی و انحصاری خود را از دست داده و همگانی شده است مستلزم این است که از بعد جامعه شناختی نحوه مصرف آن را به خانه تحلیل برد و با رویه ی آکادمیک آن را مورد نقد و بررسی قرار داد. به عنوان نمونه کارهای نظری و پژوهشی در مورد مصرف موسیقی در بین جوانان در کشورهای غربی مخصوصاً همزمان با گسترش ایده دولت رفاه عرض اندام کرد. هر چند مبانی نظری منسجمی در مورد مصرف موسیقی وجود ندارد اما می توان در کلیت از دلِ مباحث نظری موجود برای بررسی مصرف موسیقی در بین جوانان در دانشگاه کردستان مولفه های مهمی در نحوه و چرایی موسیقی استخراج کرد: وقوع امر محلی و امر جهانی در موسیقی، ایجاد فضا و مکان در موسیقی، همبستگی بین موسیقی و روابط اجتماعی، برساخت هویت جوانان از رهگذر موسیقی عامه پسند، فرایند معنادار کردن زندگی از رهگذر مصرف موسیقی.
  67. نقش سرمایه مذهبی افراد در تاثیر پذیر از گفتمان تلویزیونی
    1390
    نقش و جایگاه خبر رسانی در رسانه ها به ویژه رادیو و تلویزیون اهمیت روز افزونی یافته است ; به گونه ای که نیاز به پژوهش در جنبه های گوناگون آن احساس می شود. دست اندرکاران رسانه ها و نیز مخاطبان، بطور روزافزون به محوریت خبر در رسانه ها و لزوم بهبود شیوه های خبر رسانی توجه کرده اند. در ایران به علت محدودیت های دسترسی به گفتمان های دیگر و نبود شبکه های خصوصی، خبر رسانی از جایگاه ویژه تری برخوردار گشته است. ما در این پژوهش بدنبال بررسی نقش مذهب بر تفسیر و رمزگشایی مخاطبان همدانی(معلمان، روحانیون، دانشجویان) از اخبار تلویزیونی هستیم. مسئله اصلی ما در این پژوهش این است که سرمایه ی مذهبی مخاطبان تا چه حد در رمزگشایی افراد از برنامه خبری تاثیر دارد و نقش مذهب در کنار متغیرهایی نظیر طبقه ی اجتماعی، شغل، میزان درآمد و....چگونه باید توضیح داده شود. از طرفی دسترسی های گفتمانی افراد تا چه حد بر تفسیر افراد از برنامه های خبری تاثیر دارد و چگونه باید تاثیر مذهب را بر دسترسی های گفتمانی افراد توضیح داد. ما ابتدا برنامه ی خبری ساعت 21 شبکه ی 1 را به مدت یک هفته مورد مطالعه قرار دادیم. در مرحله ی بعد با استفاده از روش تحلیلی نشانه شناسی–ساختارگرایانه، «خوانش مرجح» این مجموعه ی خبری و رمزگان مسلط آن را تشریح کردیم و سپس با استفاده از روش کیفی بحث گروهی متمرکز، به مطالعه ی قرائت های مخاطبان (معلمان ، روحانیون، دانشجویان) از این مجموعه ی خبری پرداختیم. از جمله نتایج این پژوهش این است که در ایران نقش مذهب در اقناع مخاطبین تاثیر بسزایی دارد و مخاطبین مذهبی با توجه به درجه ی مذهبی بودنشان بسیار بیشتر از مخاطبین غیر مذهبی و کمتر مذهبی در جایگاه خوانش مرجح قرار می گیرند و گفتمان حاکم هم با استفاده از نفوذ مذهب بر روی مخاطبان ِعام سعی در بستار معانی خود دارد، همانطور که در بیشتر بر نامه های خبری با استفاده از این ترفند مخاطبان را در جایگاه ارجح قرار می دهد. ولی مخاطبان هم با توجه به دسترسی به گفتمان های دیگری نظیر روزنامه، ماهواره، اینترنت و... قرائت های معارضی از برنامه ی خبری دارند.
  68. تحلیل جامعه شناختی تعامل قهرمان و زندگی روزمره در سینمای مسعود کیمیایی
    1390
    آنچه در زندگی روزمره اتفاق می افتد، برنامه های یک نواخت و تجارب تکرار شونده ی بدیهی انگاشته شده است و در آن خبری از اعمال خارق العاده نیست . زندگی روزمره ضد مفهومی برای زندگی قهرمانی است . زندگی قهرمانی برخلاف زندگی روزمره با عمل مهیج و خارق العاده مشخص می شود از قهرمانان که ویژگی آن ها شجاعت و استقامت و مخاطره جویی است ، ظرفیت های خارق العاده انتظار می رود.
  69. تبیین جامعه شناختی رابطه سرمایه اجتماعی / فرهنگی و اثر بخشی آموزش معلمان (مطالعه موردی دبیران دبیرستان های سنندج )
    1390
    پژوهش حاضر تلاشی است برای تبیین رابطۀ اثربخشی آموزشیِ معلمان با سرمایۀ اجتماعی/ فرهنگی آنان. به بیان دیگر، این پژوهش قصد دارد پدیدۀ اثربخشی آموزشی را در ارتباط با متغیرهای اجتماعی و به مثابه امری اجتماعی مطالعه کند. لذا پرسش های محوری آن حول این مسئلۀ اصلی صورت بندی شده-اند که تعامل بین فضای اجتماعی و میدان آموزشی چگونه است و معلمان چگونه به تناسب سرمایۀ اجتماعی (اعتماد اجتماعی، هنجارهای همیاری و شبکه های روابط اجتماعی) و سرمایۀ فرهنگی شان (تجسم یافته، عینیت یافته و نهادی شده) در میدان آموزشی ایفای نقش می کنند. چارچوب مفهومی و نظری پژوهش از نظریه های بوردیو، کلمن و پاتنام استخراج شده است. جامعه آماری تحقیق شامل دبیران مقطع متوسطه آموزش و پرورش ناحیه 1 و 2 شهر سنندج در سال تحصیلی 89 – 90 بود که کلاً 1262 نفر بودند و با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای نسبی 300 نفر از آنها انتخاب شدند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که از میان تمام شاخص های هر دو متغیر سرمایه اجتماعی و فرهنگی، شاخص همیاری اجتماعی دارای بیشترین ضریب همبستگی و ضریب تعیین با اثربخشی آموزشی معلّمان است. در خصوص رابطۀ اثربخشی آموزشی با شاخص های سرمایه فرهنگی، نتایج نشان می دهد که با توجّه به مقادیر ضریب همبستگی، از میان این شاخص ها، شاخص «هبیتاس فرهنگی» دارای بیشترین ضریب همبستگی با اثربخشی آموزشی است و بعد از آن شاخص سرمایه فرهنگی نهادی قرار دارد. نتایج تحقیق در کل گویای آن است که در میدان آموزشی، معلّمانی که دارای سرمایه فرهنگی و اجتماعی بیشتری هستند، اثربخشی آموزشی بیشتری نیز دارند. در نتیجه برای دستیابی به اثربخشی آموزشی فقط توجه به ویژگی های فردی ( مهارت، دانش، توانایی ها و استعدادها) کافی نیست بلکه تلاش برای تغییر و بهبود وضعیت های عینیِ اجتماعی و فرهنگی نیز ضرورت دارد.
  70. تحلیل گفتمان تفکر اجتماعی عبدالرحمان ابن خلدون و علی شریعتی
    1389
    مساله اساسی این پژوهش، تحلیل گفتمان تفکر اجتماعی ابن خلدون و علی شریعتی است؛ تا اینکه پیش فرض نظری و چارچوب مفهومی آنها را به همراه روش شناسی مربوط به آن را بررسی نمائیم. روشی که برای تحلیل تفکر اجتماعی این دو اندیش مند به کار گرفته ایم، روش تحلیل گفتمان است. چارچوب نظری ما در روش تحلیل گفتمان، ترکیبی از نظریه های قرکلاف در حیطه زبان شناسی و فوکو و لاکلائو و موفه در حیطه فلسفه سیاسی، اجتماعی است.برای بررسی دقیق تر، نظریه های ابن خلدون و شریعتی را از نظریه های جامعه شناسی و نظریه اجتماعی تفکیک نموده و به عنوان تفکراجتماعی مورد بررسی قرار دادیم.روش شناسی و معرفت شناسی ابن خلدون در این تحقیق یک گفتمان جدیدی محسوب می شود که در تقابل با فضای متافیزیکی عصر خود رشد می کند. ویژگی این روش ، بررسی های قیاسی، علی و معلولی، واقع بینی و نقادی است که برای بررسی مبانی معرفتی اش از جمله انحطاط تمدنی، عصبیت، بادیه نشینی، دولت و شهرنشینی و... به کار می رود. اندیشه شریعتی به عنوان نحله فکری ایدئولوژیکی، بررسی می شود. شریعتی در شکل یک روشنفکر، روشی که معرفی می کند، تلفیقی از روش های عینی و بومی است که کامل ترین شیوه شناخت معرفی می شود و برای تحول در تمام ابعاد مادی و معنایی انسان کاربرد دارد. مقوله هایی چون اصالت، روشنفکر بومی ، نقد سنت و مدرنیته و غیره پیش زمینه ای برای طرح استراتژیِ تحول است. به این معنا که برای رسیدن به پیشرفت، می بایست روش استراتژی ایدئولوژیکی را در پیش بگیریم.
  71. عوامل اجتماعی موثر بر مصرف مواد مخدر در بین دانشجویان : مطالعه موردی دانشجویان پسر دانشگاه رازی »
    1389
    این پژوهش کوششی است برای تبیین عوامل اجتماعی موثر بر پیدایش و گسترش اعتیاد در بین دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه. تحقیق حاضر به روشی میدانی و پیمایشی انجام گرفته است؛ برای گردآوری داده ها از فن پرشسنامه و برای تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی استفاده شده ست. یافته های این تحقیق نشان می دهد که فضای خاص شهر کرمانشاه و انواع بحران های خانوادگی و شکاف نسلی و گروه همالان نقشی اساسی در ایجاد و افزایش اعتیاد در این شهر دارند.
  72. تحلیل قرائت های زنان از مجموعه های تلویزیونی
    1389
    سریال های تلویزیونی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون می باشند. تلویزیون به عنوان دستگاهی ایدئولوژیک از طریق سریال ها سعی می کند مخاطبن را به اتخاذ نگرش ها و الگوهای رفتاری خاصی ترغیب کند.سریال تلویزیونی فاصله ها که در تابستان 1389 از تلویزیون ایران پخش شد،با استقبال بسیار زیادی از سوی مردم مواجهه شد. پژوهش حاضر در پی نحوه تفسیر و رمزگشایی این سریال از سوی زنان شهر ایلام است. مبنای نظری کار رویکرد مطالعات فرهنگی در مطالعه تلویزیون و مخاطبانش است.مسال اصلی این پژوهش این است که در سریال تلویزیونی فاصله ها کدام دسته از ایده ها و ارزش ها مسلط هستند و طبیعی جلوه داده می شوند و مخاطبان(در اینجا زنان شهر ایلام) بسته به جایگاه اجتماعی شان به چه گفتمان هایی دسترسی دارند و با توجه به این گفتمان ها چگونه خوانش مرجح سریال را رمز گشایی می کنند.ابتدا با استفاده از روش نشانه شناسی ساخت گرایانه تلاش شده است خوانش مرجح سریال تشریح شود و سپس با استفاده از روش مصاحبه گروهی متمرکز قرائت های زنان از این مجموعه مورد مطالعه قرار گرفته است.بخشی از یافته در تحلیل نشانه شناسی سریال حاکی از این است که خوانش مرجح سریال در پی بازتولید ارزش ها و شیوه های سنتی و ناکارآمد نشان دادن سبک های مدرن است و یگانه راه رهایی از مسائل و مصائب عصر مدرن را تمسک به ارزش ها و شیوه های سنتی می داند.در عین حال با استفاده از مکانیسم روان شناسانه کردن مسائل اجتماعی، پیچیدگی ها و تناقضات جهان اجتماعی را به صورت سطحی مورد بررسی قرار می دهد و آن ها را نتیجه اشتباهات فردی معرفی می کند.همچنین تحلیل قرائت های زنان از تیپ های اجتماعی مختلف نشان می دهد که تنها با تکیه صرف بر مقولاتی مثل سن، نوع شغل، میزان تحصیلات و غیره نمی توان نحوه خوانش افراد را تعیین کرد.بلکه از آن جا که تکوین ذهنیت افراد به صورت گفتمانی صورت می گیرد، این گفتمان غالب در ذهنیت مخاطب است که نحوه قرائت را تعیین می کند
  73. بازنمایی هویت فرهنگی در فضای مجازی
    1389
    چکیده مباحث مربوط به دانشجویان، هویت فرهنگی، شکل گیری و تغییرات آن از جمله موضوعاتی است که در سال های اخیر در محافل آکادمیک، و سیاسی – اجتماعی اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است. هویت فرهنگی از موضوعات مورد پژوهش در جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی است و بررسی آن به عنوان یک مسئله ی علمی در جامعه ی درحال گذار ایران و به ویژه در یک دهه ی اخیر تحت تاثیر فرایند جهانی شدن اهمیت خاصی پیدا کرده است. مقاله حاضر در همین راستا و برای بررسی تاثیر حضور در فضای مجازی بر هویت فرهنگی در ابعاد دینی، ملی، قومی و جهانی صورت گرفته است. در بخش نظری براساس نتایج به دست آمده از بررسی دیدگاه های کاستلز، تاملینسون، گیدنز و مرور منابع تجربی موجود یک چهارچوب مفهومی تنظیم گردیده و در قالب آن فرضیه های تحقیق مطرح شده است. پژوهش حاضر به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه و در مورد 400 نفر از دانشجویان دانشگاه کردستان انجام گرفته است. یافته ها حاکی از آن است که با افزایش حضور در فضای مجازی، هویت های دینی، ملی و قومی تضعیف و هویت جهانی تقویت می گردد. یافته های تحقیق، بر رویکردهای مبتنی بر نظریه های کاستلز و تاملینسون آن جا که بر تضعیف ابعاد هویتی در فضای مجازی تاکید دارند و نظریه ی گیدنز آن جا که بر تلفیق پیامدهای مثبت و منفی فضای مجازی بر فرایند هویت سازی تاکید دارد مهر تایید می گذارد. وجود رابطه ی مستقیم و معنادار هویت جهانی با حضور در فضای مجازی که در نتایج تحقیق به چشم می خورد بر ناگزیر بودن روند جهانی شدن و نفوذ آن با سرعت شگفت-آور در همه ابعاد دلالت دارد. لذا بایستی برخوردی معقولانه با این واقعیت به عمل آید و ضمن آشتی دادن و تقویت مخرج های مشترک ابعاد هویت فرهنگی، از ظرفیت های جدید جهانی در جهت تقویت هویت های دینی، ملی و قومی به بهترین نحو ممکن استفاده شود. کلیدواژه ها: بازنمایی، هویت فرهنگی، فضای مجازی، اینترنت، جهانی شدن
  74. تبیین جامعه شناختی حساسیت بین فرهنگی : « مطالعه موردی اجتماعات قومی در شهر قروه »
    1388
    این رساله تلاش دارد حساسیت های فرهنگی را در یکی از شهرهای ایران که واجد شکاف های قومی-مذهبی است بررسی کند. تحقیق حاضر به روش میدانی- پیمایشی انجام گرفته و یافته های آن نشان از آن دارد که عوامل اجتماعی –فرهنگی نقش موثری در پیدایش و تشدید ین شکاف ها و حساسیت ها دارند.
  75. بررسی علل طلاق در بین دختران خانواده های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) در شهر سنندج
    1388
    پژوهش حاضر کوششی است برای بررسی و تبیین عوامل اجتماعی موثر بر طلاق در بین خانواده های تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی در شهر سنندج. این تحقیق به روش میدانی و پیمایشی انجام شده است، برای گردآوری داده ها از فن پرسشنامه و برای تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی استفاده شده است. از جمله نتایج این تحقیق میتوان به این نکته اشاره کرد که عواملی مثل بیکاری، فقر و سطح پایین سواد نقشی اساسی در افزایش میزان طلاق و ایجاد تنش ها و بحران های خانوادگی داشته اند.