Faculty Profile

انور دست باز
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/12/02

انور دست باز

دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه مشاوره

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. مدل پایستگی تحصیلی بر اساس اشتیاق تحصیلی و انگیزه پیشرفت با نقش میانجی تاب‌آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی
    1403
    هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان برازش مدل ساختاری پایستگی تحصیلی بر اساس اشتیاق تحصیلی و انگیزه‌پیشرفت با نقش میانجی تاب‌آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی در دانش‌آموزان مقطع متوسطه دوم شهر سنندج بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و با استفاده از روش معادلات ساختاری انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش کلیه‌ی دانش‌آموزان مقطع متوسطه دوم شهر سنندج در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از جامعه مذکور تعدا 270 نفر بر اساس قاعده کلاین در مدل معادلات ساختاری به روش در دسترس انتخاب شد. برای این پژوهش از پرسشنامه‌های پایستگی تحصیلی Martin,& marsh, (2008)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی Fredericks, Blumenfeld, Paris (2004)، پرسشنامه انگیزه پیشرفت Hermanus (1970)، پرسشنامه تاب‌آوری تحصیلی Samuels (2004) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی Martin,& marsh, (2006) به صورت حضوری و آنلاین استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS-26 و AMOS-24 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد . نتایج تحلیل داده‌ها نشان داد مدل کلی پژوهش دارای برازش مطلوبی می‌باشد و اثر مستقیم اشتیاق تحصیلی، انگیزه پیشرفت، تاب‌آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی بر پایستگی تحصیلی مثبت و معنادار بود همچنین اثر مستقیم اشتیاق تحصیلی و انگیزه پیشرفت بر تاب‌آوری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی مثبت و معنادار می‌باشد. نتایج غیر مستقیم اشتیاق تحصیلی بر پایستگی تحصیلی از طریق تاب‌آوری تحصیلی نشان از عدم معناداری بود و نتایج غیر مستقیم اشتیاق تحصیلی بر پایستگی تحصیلی از طریق سرزندگی تحصیلی مثبت و معنادار بود و نتایج غیر مستقیم انگیزه پیشرفت بر پایستگی تحصیلی از طریق تاب‌آوری تحصیلی مثبت و معنادار بود و همچنین اثر غیر مستقیم انگیزه پیشرفت بر پایستگی تحصیلی از طریق سرزندگی تحصیلی مثبت و معنادار بود. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که ارتباط و اثر میان اشتیاق تحصیلی، انگیزه پیشرفت، تاب‌آوری تحصیلی، سرزندگی تحصیلی و پایستگی تحصیلی بینش ارزشمندی جهت درک و تبیین پایستگی تحصیلی در دانش‌آموزان فراهم می‌کند.
  2. شناسایی ضرورت‌ها و چالش‌های مشاوره در مدارس ابتدایی از منظر معلمان، مدیران، مشاوران و اولیاء دانش آموزان
    1403
    مقدمه: نقش حیاتی مشاوران مدارس در کمک به دانش آموزان و بهبود فضای روانی _ اجتماعی مدرسه، با توجه به نیازهای روبه افزایش دانش آموزان در عصر حاضر، توسعه یافته است تا پاسخی برای نیازهای درحال تغییر دانش آموزان و رشد و سازگاری آن ها با جامعه درحال تغییر باشد. هدف و روش پژوهش: هدف پژوهش حاضر بررسی ضرورت‌ها و چالش های وجود مشاوره در مدارس ابتدایی از منظر معلمان، مدیران، مشاوران و والدین دانش آموزان مدارس ابتدایی بود. پژوهش حاضر نتیجه مطالعه کیفی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با 9 نفر مدیر مدرسه ابتدایی، 12 نفر معلم مدرسه ابتدایی، 10 نفر از مشاوران مدارس و 7 نفر از والدین دانش آموزان ابتدایی در شهرستان سقز و منطقه زیویه در سال 1402-1403 با روش نمونه‌گیری هدفمند و با توجه به ملاک‌های ورود به پژوهش، انتخاب شدند. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل تماتیک Braun & Clarke (2006) استفاده شد که با واردکردن متن مصاحبه‌ها در نرم‌افزار MAXQDA 2020 مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: پس از کدگذاری و تجزیه‌وتحلیل چندباره داده‌ها توسط پژوهشگر، تعداد 5 تم اصلی مربوط به ضرورت های مشاوره در مدارس ابتدایی شامل: مسائل مربوط به رشد دانش آموزان، مسائل عاطفی _ روانی دانش آموزان، مسائل رفتاری دانش آموزان، مسائل تحصیلی دانش آموزان و مشکلات سیستم خانواده و 3 تم اصلی مربوط به چالش های مشاوره در مدارس ابتدایی شامل: عوامل فردی، عوامل محیطی و عوامل سازمانی استخراج شدند و در مجموع، تعداد 8 تم اصلی، 43 تم فرعی و 150 کد اولیه از مجموع 38 مصاحبه‌ استخراج شده است. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر حاکی از این بود که از دید معلمان و مدیران، مشاوران و والدین دانش آموزان ابتدایی، کودکان سنین 6 تا 12 سال با توجه به این‌که با چالش‌ها و مسائل مختلفی ازلحاظ رشدی، عاطفی، رفتاری، تحصیلی و خانوادگی روبه‌رو هستند و همین مسائل شرایط را برای بروز اختلالات رفتاری، عاطفی و تحصیلی در کودکان مقطع ابتدایی فراهم کرده است، لازم و ضروری می باشد که مداخله‌های منظم و سازمان یافته در قالب برنامه های ارائه خدمات سلامت روان و پیشگیری از آسیب های اجتماعی جهت شناسایی و بررسی مشکلات مختلف دانش آموزان توسط مدرسه و مشاور متخصص درزمینه کودکان انجام گیرد تا از شدت اختلالات و آسیب های روانی دانش آموزان در مقاطع بالاتر کاسته شود. طبق گفته های شرکت کنندگان در مصاحبه ها و با توجه به حساسیت این دوره، لازم است مانند سایر دوره‌های تحصیلی وجود مشاور در مدارس ابتدایی اجباری و الزامی شود، همچنین حضور و فعالیت رسمی مشاور در مدارس ابتدایی، خود با محدودیت ها و چالش های مختلفی از لحاظ فردی، محیطی و سازمانی روبه رو می باشد که نیاز به اقداماتی جدی در خصوص رفع این محدودیت ها احساس می شود.
  3. مقایسه نقش آموزش‌های دانشگاهی در کارآفرینی، خودکارآمدی و اشتغال‌زایی دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای با سایر دانشگاه‌ها
    1402
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه نقش آموزش‌های دانشگاهی در کارآفرینی، خودکارآمدی و اشتغال‌زایی دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای با دانشگاه‌ کردستان بود. در این پژوهش، باتوجه‌به اتخاذ یک جهت‌گیری معرفت‌شناختی عمل‌گرایانه و فرضیه‌های پژوهشی، یک طرح تحقیق با رویکرد کمی اجرا شد. راهبرد این پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه‌ای بود. جامعه آماری در این پژوهش، کلیه دانش‌آموختگان سال 1395 تا 1400 (گروه برق و کامپیوتر) دانشگاه فنی و حرفه‌ای و دانشگاه کردستان، به تعداد 1043 نفر در استان کردستان بودند که با درنظرگرفتن نوع مطالعه و ابزار جمع‌آوری داده‌ها از زیرمجموعه دانش‌آموختگان سال 1395 تا 1400 (گروه برق و کامپیوتر) در دو دانشگاه مذکور با لحاظ قراردادن رشته تحصیلی دانش‌آموختگان، افراد نمونه به شیوه نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای نسبی و باتوجه‌به جدول Krejci and Morgan (1970)حجم نمونه موردنیاز 281 نفر لحاظ شد. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه روحیه کارآفرینی بهرام زاده و همکاران (1388)، پرسش‌نامه خودکارآمدی عمومی Scherer et al. (1982)و پرسش‌نامه عوامل پیش‌برنده اشتغال از دیدگاه دانش‌آموختگان نرگسی و همکاران (1397) استفاده شد. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها در بخش توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی فرضیه‌های پژوهش با استفاده از روش‌های استنباطی (آزمون T مستقل و تحلیل واریانس) با رعایت پیش‌شرط‌های آن‌ها در نرم‌افزار SPSS-26 استفاده شد. نتایج تحلیل داده‌ها در بخش توصیفی نشان داد که میانگین کلی کارآفرینی و میانگین مولفه‌های: خلاقیت، انگیزه پیشرفت و ریسک‌پذیری گروه‌ دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای بالاتر از دانش‌آموختگان دانشگاه کردستان بود؛ اما در مولفه آینده‌نگری میانگین دانش‌آموختگان دانشگاه کردستان از دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای بالاتر بود. همچنین میانگین خودکارآمدی و مولفه‌های آن در گروه دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای بالاتر از گروه دانش‌آموختگان دانشگاه کردستان بود و همچنین میانگین اشتغال‌زایی و تمامی مولفه‌های آن در گروه دانش‌آموختگان دانشگاه فنی و حرفه‌ای بالاتر از گروه دانش‌آموختگان دانشگاه کردستان بود. همچنین نتایج آزمون t نشان داد در متغیر کارآفرینی و مولفه‌های خلاقیت، ریسک‌پذیری و آینده‌نگری در سطح (05/0p≤) معناداری نیست؛ اما در مولفه انگیزه پیشرفت در سطح (05/0p≤) معنادار می‌باشد. در متغیر خودکارآمدی نیز در مولفه‌های خودکارآمدی آموزشی و خودکارآمدی شغلی در سطح (05/0p≤) معنادار بود؛ اما در مولفه خودکارآمدی اجتماعی در سطح (05/0p≤) معنادار نبود. همچنین در متغیر اشتغال‌زایی و تمامی مولفه‌های آن در سطح (05/0p≤) معنادار بود.
  4. خوانش آدلری برساخت شخصیت‌های سوژه شده در رمان‌های «زیبا صدایم کن» از فرهاد حسن زاده و «طعم سیب زرد» از ناصر یوسفی
    1402
    روانشناسی در ادبیات یکی از حوزه‌های مهم مطالعات میان‌رشته‌ای در حوزه ادبیات و روانشناسی است. رمان‌های طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسن زاده که برای مخاطبان نوجوان منتشر شده‌اند، با داشتن ویژگی‌های خاصی همچون مشکلات و گره‌های روحی و روانی شخصیت‌ها، شباهت سوژه‌های هر دو داستان در شکل گیری عقده‌های حقارت آنها در ارتباط با «پدر»، تناقض‌ها و کشمکش‌های درونی سوژه‌های نوجوان هر دو رمان، سرخوردگی‌های فردی و اجتماعی آنها، نوع عقده‌های حقارت آنها و سبک زندگی خاصی که در ارتباط با این مسائل در زندگی آنها در جهان داستان شکل می‌گیرد، و همچنین سوژه «کودکان بدسرپرست» در جهان داستان‌های کودک و نوجوان، موضوعات قابل اتکایی برای پژوهش در حوزه روانشناسی ادبیات هستند، به ویژه آن‌که مسائل مذکور از مولفه‌های مهم و موثر در تکامل زیستی و شخصیتی نوجوانان هستند که در این دو رمان در قالب داستان ارائه شده‌اند. روانشناسی فردی آلفرد آدلر با فاصله گرفتن از رویکردهای روانکاونه مبتنی بر غرایز درونی و ناخودآگاه، و تبیین روند تکامل شخصیتی فرد در جریان زندگی اجتماعی او، با تکیه بر اصولی چون «احساس حقارت» به عنوان محرّک و انگیزش اصلی در رشد و تکامل شخصیتی فرد، توجه به سرشت اجتماعی انسان و تکامل فکری و شخصیتی او در بستر روابط اجتماعی، و غایت‌نگری فرد در این روند تکامل شخصیتی که در مجموع به «سبک زندگی» او شکل می‌دهد، مبنای قابل اتکایی برای نقد روانشناختی این دو رمان است. در این پایان نامه با تکیه بر نظریه آلفرد آدلر به نقد و بررسی شخصیت‌های سوژه شده در دو رمان طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسن‌زاده می‌پردازیم. نتایج بررسی نشان می‌دهد در این داستان‌ها مساله سوژه‌های نوجوان متروک یا طردشده و عقده‌های حقارت در آنها به عنوان مهم‌ترین مساله آنها در مواجهه با محیط بیرون از خانه مطرح است و از میان عوامل ایجاد عقده حقارت در سوژه‌های نوجوان هر دو داستان، وضعیت «نوجوانان متروک یا بدسرپرست»، عامل مهمّ ایجاد عقده‌های حقارت در آنها است. از این میان، مواجهه با محیط بیرون از خانه، فرصتی برای بروز خودآگاهی نوجوان و درک بهتر عقده‌های حقارت خود است و احساس برتری‌جویی در نوجوان و تلاش برای ایجاد علایق اجتماعی، در خلال این مواجهه با محیط بیرون به طرزی خودآگاه در او شکل می‌گیرد، چنان‌که او را وادار به مواجهه مستقیم با مشکلات و بحران‌های روانی‌اش می‌کند و از این طریق، سبک زندگی او به طرزی خودآگاهانه و مبتنی بر شناخت «خود» در او شکل می‌گیرد.