تاریخ بهروزرسانی: 1403/09/29
انور دست باز
دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه مشاوره
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
مقایسه نقش آموزشهای دانشگاهی در کارآفرینی، خودکارآمدی و اشتغالزایی دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای با سایر دانشگاهها
1402هدف از پژوهش حاضر مقایسه نقش آموزشهای دانشگاهی در کارآفرینی، خودکارآمدی و اشتغالزایی دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای با دانشگاه کردستان بود. در این پژوهش، باتوجهبه اتخاذ یک جهتگیری معرفتشناختی عملگرایانه و فرضیههای پژوهشی، یک طرح تحقیق با رویکرد کمی اجرا شد. راهبرد این پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسهای بود. جامعه آماری در این پژوهش، کلیه دانشآموختگان سال 1395 تا 1400 (گروه برق و کامپیوتر) دانشگاه فنی و حرفهای و دانشگاه کردستان، به تعداد 1043 نفر در استان کردستان بودند که با درنظرگرفتن نوع مطالعه و ابزار جمعآوری دادهها از زیرمجموعه دانشآموختگان سال 1395 تا 1400 (گروه برق و کامپیوتر) در دو دانشگاه مذکور با لحاظ قراردادن رشته تحصیلی دانشآموختگان، افراد نمونه به شیوه نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی و باتوجهبه جدول Krejci and Morgan (1970)حجم نمونه موردنیاز 281 نفر لحاظ شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه روحیه کارآفرینی بهرام زاده و همکاران (1388)، پرسشنامه خودکارآمدی عمومی Scherer et al. (1982)و پرسشنامه عوامل پیشبرنده اشتغال از دیدگاه دانشآموختگان نرگسی و همکاران (1397) استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها در بخش توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطی فرضیههای پژوهش با استفاده از روشهای استنباطی (آزمون T مستقل و تحلیل واریانس) با رعایت پیششرطهای آنها در نرمافزار SPSS-26 استفاده شد. نتایج تحلیل دادهها در بخش توصیفی نشان داد که میانگین کلی کارآفرینی و میانگین مولفههای: خلاقیت، انگیزه پیشرفت و ریسکپذیری گروه دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای بالاتر از دانشآموختگان دانشگاه کردستان بود؛ اما در مولفه آیندهنگری میانگین دانشآموختگان دانشگاه کردستان از دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای بالاتر بود. همچنین میانگین خودکارآمدی و مولفههای آن در گروه دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای بالاتر از گروه دانشآموختگان دانشگاه کردستان بود و همچنین میانگین اشتغالزایی و تمامی مولفههای آن در گروه دانشآموختگان دانشگاه فنی و حرفهای بالاتر از گروه دانشآموختگان دانشگاه کردستان بود. همچنین نتایج آزمون t نشان داد در متغیر کارآفرینی و مولفههای خلاقیت، ریسکپذیری و آیندهنگری در سطح (05/0p≤) معناداری نیست؛ اما در مولفه انگیزه پیشرفت در سطح (05/0p≤) معنادار میباشد. در متغیر خودکارآمدی نیز در مولفههای خودکارآمدی آموزشی و خودکارآمدی شغلی در سطح (05/0p≤) معنادار بود؛ اما در مولفه خودکارآمدی اجتماعی در سطح (05/0p≤) معنادار نبود. همچنین در متغیر اشتغالزایی و تمامی مولفههای آن در سطح (05/0p≤) معنادار بود.
-
خوانش آدلری برساخت شخصیتهای سوژه شده در رمانهای «زیبا صدایم کن» از فرهاد حسن زاده و «طعم سیب زرد» از ناصر یوسفی
1402روانشناسی در ادبیات یکی از حوزههای مهم مطالعات میانرشتهای در حوزه ادبیات و روانشناسی است. رمانهای طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسن زاده که برای مخاطبان نوجوان منتشر شدهاند، با داشتن ویژگیهای خاصی همچون مشکلات و گرههای روحی و روانی شخصیتها، شباهت سوژههای هر دو داستان در شکل گیری عقدههای حقارت آنها در ارتباط با «پدر»، تناقضها و کشمکشهای درونی سوژههای نوجوان هر دو رمان، سرخوردگیهای فردی و اجتماعی آنها، نوع عقدههای حقارت آنها و سبک زندگی خاصی که در ارتباط با این مسائل در زندگی آنها در جهان داستان شکل میگیرد، و همچنین سوژه «کودکان بدسرپرست» در جهان داستانهای کودک و نوجوان، موضوعات قابل اتکایی برای پژوهش در حوزه روانشناسی ادبیات هستند، به ویژه آنکه مسائل مذکور از مولفههای مهم و موثر در تکامل زیستی و شخصیتی نوجوانان هستند که در این دو رمان در قالب داستان ارائه شدهاند. روانشناسی فردی آلفرد آدلر با فاصله گرفتن از رویکردهای روانکاونه مبتنی بر غرایز درونی و ناخودآگاه، و تبیین روند تکامل شخصیتی فرد در جریان زندگی اجتماعی او، با تکیه بر اصولی چون «احساس حقارت» به عنوان محرّک و انگیزش اصلی در رشد و تکامل شخصیتی فرد، توجه به سرشت اجتماعی انسان و تکامل فکری و شخصیتی او در بستر روابط اجتماعی، و غایتنگری فرد در این روند تکامل شخصیتی که در مجموع به «سبک زندگی» او شکل میدهد، مبنای قابل اتکایی برای نقد روانشناختی این دو رمان است. در این پایان نامه با تکیه بر نظریه آلفرد آدلر به نقد و بررسی شخصیتهای سوژه شده در دو رمان طعم سیب زرد از ناصر یوسفی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسنزاده میپردازیم. نتایج بررسی نشان میدهد در این داستانها مساله سوژههای نوجوان متروک یا طردشده و عقدههای حقارت در آنها به عنوان مهمترین مساله آنها در مواجهه با محیط بیرون از خانه مطرح است و از میان عوامل ایجاد عقده حقارت در سوژههای نوجوان هر دو داستان، وضعیت «نوجوانان متروک یا بدسرپرست»، عامل مهمّ ایجاد عقدههای حقارت در آنها است. از این میان، مواجهه با محیط بیرون از خانه، فرصتی برای بروز خودآگاهی نوجوان و درک بهتر عقدههای حقارت خود است و احساس برتریجویی در نوجوان و تلاش برای ایجاد علایق اجتماعی، در خلال این مواجهه با محیط بیرون به طرزی خودآگاه در او شکل میگیرد، چنانکه او را وادار به مواجهه مستقیم با مشکلات و بحرانهای روانیاش میکند و از این طریق، سبک زندگی او به طرزی خودآگاهانه و مبتنی بر شناخت «خود» در او شکل میگیرد.