Faculty Profile

حسین دانش مهر
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/07/12

حسین دانش مهر

دانشکده علوم انسانی و اجتماعی / گروه جامعه شناسی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. نابرابری‌های آموزشی و فرصت‌های زندگی: دلالت‌های معنایی زنان دهستان صلوات آباد
    1402
    در عصر مدرن آموزش راهی برای توانمندی و ارتقاء افراد است و در کشور‌های جهان سوم نابرابری آموزشی بیشتر به چشم می‌خورد حالا چه بسا در روستا‌ها این امر به مراتب بیشتر است. در روستاها با توجه به سنت‌های فرهنگی و محیط آن نابرابری جنسیتی تشدید می‌شود و زنان به عنوان قشر فرودست جامعه بیشتر با پیامدهای نابرابری آموزشی مواجه‌اند همین امر باعث طرد شدگی زنان در دورن جامعه شده است. در این پژوهش از دیدگاه‌های اندیشمندان منتقد نئولیبرال و نابرابری آموزشی مانند بوردیو، اپل، کلمن، چافتز، باولز و جینتیس برای تحلیل داده‌ها استفاده گردیده است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و از شیوه نمونه‌گیری هدفمند برای انتخاب نمونه‌ها تا رسیدن به اشباع داده پیش رفته است. با 33 نفر زنان در 8 روستا از روستاهای دهستان صلوات‌آباد با رنج سنی 18-65 ساله مصاحبه نیمه ساخت‌یافته صورت گرفت. یافته‌های به دست آمده شامل 231 مقوله عمده، 26 مقوله محوری و 9 مقوله اصلی است. مقوله اصلی عبارت‌اند از: 1) نظام پدرسالارانه (نابرابری جنسیتی، مدیریت مرد در خانواده، قوانین تبعیض‌آمیز، اشتغال به کار و ازدواج زودرس) 2) سرمایه فرهنگی_اجتماعی خانواده( بی‌سوادی والدین، باور سنتی خانواده، عدم آینده‌نگری والدین)،3) محیط روستا (فضای بسته روستا، نظارت غیر رسمی روستا) 4) فقر (شرایط مالی خانواده، افزایش هزینه سرویس و وسیله نقلیه عمومی)، 5) کمبود امکانات (نبود وسیله نقلیه عمومی، نبود مدرسه، عدم حمایت دولت)،6) عدم استقلال مالی و شغلی (عدم منبع درآمدی، عدم اشتغال، بیکاری افراد تحصیلکرده)،7) جایگاه فرودستی زنان (عدم منطقی بودن، عدم تغییر موقعیت اجتماعی، ضعف قدرت بیان، فقدان آگاهی)، 8) محرومیت اجتماعی (عدم پیشرفت، محدودیت در ورود به فضای عمومی) و 9) تغییر نگرش‌ها (تغییر دیدگاه خانواده‌ها و مقاومت دختران) است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که پیامدهای ترک تحصیل برای همیشه با زنان است و حتی در بعضی مواقع باعث مختل شدن و همچنین باعث ایستایی زندگی‌شان می‌شود. فرصت‌های که آنان رو از داشتن زندگی معمولی باز می‌دارد و وابسته بودن زنان، جایگاه فرودستی آنان را افزایش می‌دهد.
  2. پدیدارشناسی نابرابری اجتماعی در میان زنان کارآفرین: مورد مطالعه، تجربه زنان کارآفرین شهر سنندج
    1402
    کارآفرینی، نقش به‌سزایی را در رشد و توسعه‌ی اقتصادی هر کشوری ایفا می‌کند. امروزه به کارآفرینی به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل موثر در توسعه‌ی پایدار نگریسته می‌شود. پر واضح و مبرهن است که، یکی از نشانه‌های توسعه‌یافتگی یک منطقه، میزان مشارکت زنان آن در امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن منطقه است. لذا در این راستا، نقشی که زنان کارآفرین در تغییرات و تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند، غیر قابل انکار است. کارآفرینان زن در شهر سنندج، که به عنوان شهری محروم قلمداد می‌شود، و دارای پتانسیل‌های زیادی در زمینه‌های گردشگری، صنایع‌دستی و کشاورزی است، آنان را با موانع و چالش‌های فراوانی مواجه ساخته است که، نتیجه‌ی آن حاشیه‌ای بودن پدیده‌ی کارآفرینی در این شهر است که، اغلب زنانی را که قصد راه اندازی یک کسب‌وکار را دارند، در شرایط نابرابرانه‌ای قرار می‌دهد، و ایشان را با انواع مشکلات و مسائل روبه‌رو می‌نماید. هدف پژوهش حاضر، کاوشی در تجربه‌ی زیسته‌ی زنان کارآفرین شهر سنندج، از پدیده‌ی نابرابری اجتماعی است. مطالعه‌ی حاضر، یک پژوهش کیفی است و از روش پدیدارشناسی تفسیری بهره گرفته شده است. برای شناسایی و انتخاب نمونه‌های پژوهش از شیوه‌ی نمونه‌گیری هدفمند، استفاده شده است. داده‌های پژوهش با استفاده از مصاحبه‌ی نیمه‌ساختاریافته با هفده نفر از زنان کارآفرین شهر سنندج، تا رسیدن به نقطه‌ی اشباع نظری گردآوری شده است. 15 مضمون بنیادی استخراج شده از داده‌های پژوهش، شامل "تجربه‌ی کارآفرینی، رنج‌های چندگانه، کارآفرینی حاشیه‌ای، نظام پدرسالاری، بروکراسی‌های اداری حمایت‌گرانه، پذیرش اجتماعی، نابرابری جنسی مضاعف، عوارض جسمانی و ظاهری، مدیریت زمان، دشواری فرآیند کارآفرینانه، ارتقای ویژگی‌های شخصیتی، افزایش منزلت اجتماعی، افزایش روابط عمومی، شیوع کرونا و آسیب به فعالیت‌های کارآفرینانه و بحران اقتصادی و تورم" می‌باشند که، عمده‌ترین نتایج این پژوهش حاکی از آن است که، زنان کارآفرین شهر سنندج در راستای فعالیت‌های خود، با موانع و محدودیت‌های جنسیتی که ناشی از ساختار مردسالار حاکم بر جامعه است، دست‌وپنجه نرم می‌کنند. همچنین از دیگر نتایج این پژوهش، که با عدم توسعه-یافتگی شهر سنندج ارتباط مستقیمی دارد، حاشیه‌ای و نابرابر بودن شرایط کارآفرینی در این شهر است، که مشکلات مختلفی را برای کارآفرینان زن، به وجود آورده است، که کمبود امکانات اولیه، میزان درآمد کم، بروکراسی‌های اداری دست‌وپاگیر و نگاه جنسیتی به کار زنان، از جمله‌ی این مسائل و مشکلات است. مخاطره‌ی عدم فروش محصولات و امکان تعطیلی کسب‌وکار در شرایط بحران اقتصادی و تورم حاکم بر کشور، از دیگر نتایج این پژوهش است. لذا جهت توسعه‌ی کارآفرینی زنان در شهر سنندج لازم است، دولت بسترهای مناسبی را برای آنان فراهم نموده و با حمایت از زنان کارآفرین در زمینه‌های مختلف، موانع و مشکلات پیش روی آنان را به حداقل برساند.
  3. تغییر ساختار اجتماعی و جایگاه زنان: تحلیل روایت زنان فعال از نقش انجمن‌های زنان در ساختار تغییر اجتماعی اقلیم کردستان
    1402
    هدف این پژوهش تحلیل نقش و جایگاه انجمن‌های زنان در تغییر ساختار اجتماعی اقلیم کردستان عراق می‌باشد. با توجه به تغییرات ساختاری در اقلیم کردستان که ناشی از تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در چند دهه اخیر بوده است، مبحث زنان و انجمن‌های زنانه در این تغییر مورد پرسش واقع شده است. بنابراین با اتخاذ تاملات نظری و دریچه مفهومی، مفاهیم تغییرات ساختار اجتماعی (نظرات مارکسیستی)، نظریه‌‌ی تقویت متقابل سرمایه‌داری و پدرسالاری (آیزنشتاین و هارتمن) و همچنین مردانگی جدید (شرابی)، به تحلیل وضعیت زنان و انجمن‌های زنان پرداخته شد. در این رابطه تحلیل روایت هجده نفر از فعالان و رهبران این انجمن‌ها به عنوان مطلعین کلید مورد بحث و نظر قرار گرفت. نتایج در قالب مضمون‌های ثانویه حاکی از نگاه دوگانه به نقش تاریخی زنان در کردستان عراق، سیطره احزاب بر مسائل زنان، سلطه مردسالاری، تغییرات ضعیف در جایگاه زنان، نقش متناقض رسانه‌ها و نقش تحصیلات در تغییر جایگاه زنان دارد. در این میان انجمن‌ها نقش پررنگ در کاهش آسیب‌ها و پرداختن به مسائل زنان داشته‌اند و مصاحبه‌شوندگان بر لزوم ارتقای آن‌ها به مثابه ادامه روند تغییر ساختار اجتماعی در کردستان عراق تاکید داشتند.
  4. بررسی وضعیت آسیب‌پذیری اجتماعی کودکان تحت پوشش نهاد حمایتی بنیاد کودک در شهر سنندج
    1402
    خانواده به عنوان اولین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی تلقی می‌گردد به همین دلیل هر گونه اختلالی در آن سریعاً به کودکان رسوخ می‌یابد. کودکان به دلیل داشتن ویژگی‌های فردی و اجتماعی خاص خود به نسبت بزرگسالان، بیشتر در معرض بحران‌ها و آسیب‌های وارده از جانب جامعه قرار می‌گیرند. دسته‌ای از کودکان وجود دارند که به دلایل متعدد از قبیل: طلاق، فوت، بیماری و ... یکی از والدین یا هر دوی آن‌ها را از دست داده و از نظر معیشتی در وضعیت نامساعدی به سر می‌برند. کودکان حاضر در این پژوهش اکثراً یا پدر را در کنار خود ندارند و یا اگر هم دارند پدر دارای بیماری‌ای صعب‌العلاج یا لاعلاج بوده و چون از رفاه اجتماعی و اقتصادی مطلوبی برخوردار نیستند در نتیجه مادر نان‌آور خانواده است که اکثراً برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش مجبور به انجام فعالیت‌هایی با درآمد کم در بیرون از خانه بوده که در کنار کارهای خانه نیازمند انرژی مضاعف می‌باشد، لذا تحت پوشش نهادهای حمایتی دولتی (اعم از بهزیستی) و خصوصی (اعم از بنیاد کودک که جامعه هدف این پژوهش است)، در می‌آیند. این کودکان بیشتر مستعد آسیب‌هایی از قبیل: خلاء عاطفی و احساس انزوای اجتماعی، ضعف در برقراری روابط اجتماعی، اُفت در عملکرد تحصیلی و اختلالات یادگیری، مشکلات روحی و ... قرار دارند. هدف اصلی پژوهش حاضر پاسخ به این سوال است که این کودکان از منظر شاخص‌هایی از قبیل: ویژگی‌های جمعیتی، آموزش و تحصیلات، انزوای اجتماعی و طرد و بدرفتاری اجتماعی چه وضعیتی دارند؟ مسئله بودن آسیب‌پذیری اجتماعی کودکان تحت پوشش در بستر ساختاری جامعه ایران، برای عموم جامعه مبرهن و واضح بوده و انجام پژوهش در این زمینه دارای ضرورت است. در این مطالعه، در چارچوب نظریه‌های ساختارگرایی اجتماعی به شناسایی اصلی‌ترین شاخص‌های آسیب‌پذیری اجتماعی این کودکان و سپس دسته‌بندی آن‌ها پرداخته شده و وضعیت 213 کودک 6 تا 18 سال حاضر در یکی از نهادهای خصوصی شهر سنندج، تحت عنوان بنیاد کودک مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر با روش کمّی از نوع توصیفی-پیمایشی و با رویکردی میدانی به کمک ابزار پرسشنامه و با شیوه تمام‌شماری انجام شده است. روایی ابزار پژوهش از طریق صاحبنظران مربوطه مورد تایید قرار گرفت و پس از دسته‌بندی مولفه‌ها در دو دسته اصلی و فرعی، آزمون آلفای کرونباخ برای تمامی آن‌ها انجام گرفت. نتایج حاصل از آزمون آلفا، ضمن تایید سطح بالای پایایی، قابلیت تکرار و مناسب بودن ابزار پژوهش، برخی از گویه‌ها را نامناسب نشان داده و منجر به حذف آنها گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آماره‌های توصیفی در قالب جداول توزیع فراوانی، نمودارهای مقتضی و شاخص‌های تمرکز و پراکندگی استفاده گردید. در ادامه، با استفاده از آزمون تک‌نمونه‌ای کولموگروف-اسمیرنف وضعیت نرمال بودن یا نبودن شاخص‌ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این آزمون برای کلیه مولفه‌ها و زیرمولفه‌ها نشان داد که تنها در دو مورد (شاخص کلی آموزش و تحصیل و زیر مولفه گوشه‌گیری اجتماعی)، داده‌ها وضعیت نرمال داشته‌اند و در بقیه موارد داده‌ها غیر نرمال بوده‌اند. بنابراین، برای آزمون فرضیه‌های اول، دوم و سوم از آزمون خی‌دو یک‌بُعدی یا تک‌متغیره استفاده شد. نتایج این آزمون نشان داد که بین فراوانی‌های مشاهده شده و فراوانی‌های مورد انتظار به لحاظ آماری تفاوت معناداری وجود دارد. لذا در تمامی فرضیه‌های پژوهش (غیر از دو زیرمولفه بهره‌مندی از امکانات کمک آموزشی و کلاس‌های غیر درسی و اوقات فراغت)، فرض صفر تایید و فرض پژوهشی رد می‌گردد. در نهایت برای بررسی مولفه‌های آموزش و تحصیل، انزوای اجتماعی و طرد و بد رفتاری اجتماعی و زیر مولفه‌های آن‌ها، بر حسب ویژگی‌های جمعیتی سن و تعداد اعضای خانواده (از آزمون همبستگی اسپیرمن)، جنسیت (از آزمون من وایتنی)، زندگی با وابستگان، محله زندگی، تحصیلات و شغل (از آزمون کروسکال والیس) در قالب فرضیه چهارم استفاده شد که در این مرحله نتایج به دست آمده از آزمون فرضیات بجز در موارد جزئی حاکی از تایید فرض صفر (مبنی بر عدم وجود تفاوت در شاخص‌های مورد مطالعه بر حسب ویژگی‌های جمعیتی) و رد فرضیه پژوهش بوده است. علیرغم اینکه فرضیه‌های پژوهش مطابق با انتظار تئوریک مطالعه نبوده است، اما تحقیق در صدد بررسی وضعیت شاخص‌های آسیب‌پذیری اجتماعی این کودکان و ایجاد اطلاعاتی ارزشمند جهت هر گونه برنامه‌ریزی و اجرای طرح‌های مرتبط برای بهبود و توانمندسازی کودکان بی‌سرپرست و تک سرپرست در معرض آسیب بسیار مهم و دارای دلالت پژوهشی و کاربردی بوده است.
  5. جهت‌گیری‌های قومی و مذهبی و تاثیر آن بر مشارکت سیاسی (مورد مطالعه شهروندان قروه)
    1402
    نظام‌های سیاسی بر پایه‌ی اعتماد عمومی و اراده‌ی مردم استوار بوده و استمرار و اقتدار آنها وابسته به مشارکت و دخالت مردم است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جهت‌گیری‌های قومی و مذهبی و تاثیر آن بر مشارکت سیاسی شهروندان قروه می‌باشد. بدین منظور کلیه شهروندان شهرستان قروه به عنوان جامعه آماری لحاظ و مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. به لحاظ روش‌شناسی، پژوهش حاضر از نوع پیمایشی-کاربردی، مبتنی بر روش‌های توصیفی- همبستگی می‌باشد. داده‌های مورد نیاز پژوهش، از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع‌آوری گردید و اعتبار صوری سوالات با نظر خبرگان تایید گردید. پایایی سوالات نیز به روش آلفای کرونباخ محاسبه و جهت بررسی فرضیه‌های پژوهش از آزمون‌های همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی ساده استفاده شد. یافته‌های پژوهش در نرم‌افزار آماری SPSS، تاییدکننده فرضیه‌های پژوهش بودند؛ بدین معنی که کلیه متغیرهای پژوهش (جهت‌گیری مذهبی، هویت قومی، احساس نابرابری اجتماعی، میزان منابع در دسترس، میزان رضایت از زندگی، مصرف رسانه‌ای و میزان مقبولیت) با مشارکت سیاسی گروه‌های قومی و مذهبی شهروندان قروه ارتباط مثبت و معنی‌داری در سطح خطای 1 درصد داشتند؛ درحالی که این رابطه بین سن، شغل، تاهل و جنسیت با مشارکت سیاسی فاقد اختلاف معنی‌دار بدست‌ آمد. بنابراین می‌توان بیان کرد که با عنایت به گستردگی و قوی بودن زمینه‌های مذهبی در جامعه، بهره‌گیری از آموزه‌های دینی در برنامه‌ها و فعالیت‌های مختلف، کاهش احساس نابرابری اجتماعی و تعاملات گرم و سازنده‌ای بین مردم و بین همه قومیت‌ها و همچنین توجه به حقوق و فرهنگ شهروندان، زمینه‌های لازم را جهت مشارکت سیاسی هرچه بیشتر شهروندان قروه‌ای فراهم نمود چراکه این مشارکت می‌تواند زمینه‌ساز پیشرفت شهرستان، استان و کشور باشد؛ لذا مسئولین باید این متغیرها را بیشتر مدنظر قرار دهند.
  6. تمایزات اقتصادی مناطق چندفرهنگی در فرآیند توسعه (مطالعه موردی در شهر تکاب)
    1401
    پژوهش حاضر با هدف بازنمایی روابط بین فرهنگی، مناسبات اجتماعی و اقتصادی در مناطق چندفرهنگی و همچنین نشان دادن ارتباط چندگرایی فرهنگی با موفقیت اقتصادی اقوام مختلف و تاثیر تنوع قومی و قطبی بودن جوامع بر فرآیند توسعه در شهر چندفرهنگی تکاب نوشته شده است. در بخش نظری مطالعه حاضر، بیشتر از نظریات مارکسیست های ساختارگرا مانند فرانک، پولانزاس و آلتوسر که به مسائل جامعه شناسی رویکرد انتقادی دارند و همین طور نظریات هاروی و لوفور که درحوزه ی جامعه-شناسی شهری صاحب نظر هستند استفاده شده است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش اتنوگرافی انتقادی نگاشته شده و در تکنیک گردآوری داده‎ها از مشاهدات مشارکتی و مصاحبه عمیق استفاده شده و همچنین تعداد مصاحبه شوندگان این پژوهش 28 نفر بوده است. یافته های پژوهش موید آن است که این شهر در کل شهری توسعه نیافته بوده و درآمد و منابع این شهر در مرکز استان و سایر کلان شهرها هزینه شده و تاکنون توجه چندانی به آن نشده است؛ علاوه بر این روند توسعه در این شهر ناموزون بوده، توسعه نیافتگی منطقه ای در مناطق کردنشین اتفاق افتاده و تفاوت زیادی بین وضعیت اقتصادی گروه های فرهنگی و برخورداری مناطق محل سکونت آنان از نقطه نظر دسترسی به منابع اقتصادی، امکانات و زیرساخت های شهری وجود دارد. شهروندان این شهر به خاطر زبان و گروه فرهنگی که به آن تعلق دارند دسترسی متفاوتی به کار، شغل و سایر فعالیت های اقتصادی دارند. اشتغال و بهره وری از مشاغل به میانجی گفتمان قدرت برساخت می شود و ملاحظات سیاسی در یافتن جایگاه شغلی برای اقوام مختلف تاثیرگذار است. گروه فرهنگی آذری زبان به میانجی برخورداری از حمایت های دولتی و کارگزاران نهادی، سهم بیشتری از استخدام در ادارات و معادن این شهر را دارند ولی کردزبان ها بیشتر در مشاغل رده پایین و زیان آور با بهره وری پایین کار می کنند. فضا در این شهر به گونه ای بسیار نامتوازن توزیع شده است به نحوی که مناطق کردنشین با وجود داشتن تراکم جمعیتی بالا، از نابرابری در توزیع کاربری های عمومی و خدمات شهری رنج می برد. توزیع سرانه ی فضای آموزشی، فضای سبز و فضای ورزشی در مناطق کردنشین بسیار پایین بوده و بهره وری ناهمسان از فعالیت های اقتصادی و چگونگی برساخت امکانات شهری سبب انسداد اقتصادی، فقدان عدالت فضایی، گسترش فقر و نارضایتی اجتماعی در این شهر شده است. با اینکه گروه فرهنگی کردزبان، بیشتر بافت جمعیتی این شهر را تشکیل می دهد فاقد قدرت اجتماعی تعیین کننده بوده و دسترسی آنان به منابع قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کمتر است. در این شهر کردها از آزادی عمل در امور فرهنگی برخوردار نیستند و ارزش های فرهنگی آنان محلی از اعراب ندارد؛ همچنین آن ها با محدودیت های سیاسی مواجه اند و نمی توانند پست های کلیدی و تاثیرگذار را به دست آورند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تمایزات اقتصادی در این شهر چندفرهنگی به دلیل ویژگی ها و خُلقیات فرهنگی گروه های قومی نیست بلکه ناشی از عوامل ساختاری و سیاست گذاری های کلان است؛ قومیت، یکی از عوامل مهم شکل دهنده مناسبات اقتصادی است و تنوع قومی، تاثیر قابل توجهی بر رشد و توسعه ی اقتصادی دارد. تبعیض قومی که به میانجی سیاست های نهادی در این شهر اعمال می شود سبب کم رنگ ترشدن ارتباطات میان فرهنگی و افزایش واگرایی قومی میان گروه های فرهنگی نسبت به گذشته شده است. این گروه ها با یکدیگر غیریت سازی می کنند و سعی می کنند فاصله و مرزهای اجتماعی مشخصی با یکدیگر داشته باشند. تاکتیک های مقاومتی که کردزبانان به عنوان طبقه ی فرودست در مقابل نابرابری های اقتصادی و بی عدالتی اجتماعی اتخاذ می کنند بیشتر از نوع مقاومت های فردی است تا جمعی. افراد مقاومت فردی خود را بیشتر به صورت اعتراض و پیگیری قانونی انجام می-دهند؛ چرا که معتقدند هیچ اتحادیه و نهاد مدنی مستقلی وجود ندارد که اعتراضات و خواسته های جمعی آنان را سازمان دهی کند و بسیج عمومی و منسجمی را برای درخواست های به حق و قانونی شان شکل دهد.
  7. بررسی ارتباط بین تعارض کار-خانواده و نگرش های ازدواج و باروری (مطالعه موردی زنان شاغل در شهر سنندج)
    1401
    یکی از اساسی ترین تغییرات جمعیت شناختی در طول سه دهه گذشته در ایران کاهش چشم گیر فرزندآوری و تحولات ازدواج بوده است. پژوهش حاضر ارتباط بین تعارض کار-خانواده و نگرش های ازدواج و باروری زنان شاغل را مورد بررسی قرار داده است. چارچوب نظری و مدل تحلیلی پژوهش از نظریه های موجود در خصوص تعارض نقش و نظریه های نابرابری جنسیتی، حمایت اجتماعی و منابع اقتصادی زنان اقتباس و فرضیه ها تدوین گردید. پژوهش حاضر، از سنخ مطالعات کمّی و از نوع همبستگی است و بر حسب روش گردآوری اطلاعات، یک بررسی پیمایشی است که در سال 1400 در شهر سنندج انجام گرفت. جامعه آماری شامل زنان ازدواج نکرده و دارای همسر 15 تا 49 سال است که 338 نفر از آنان با روش های نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و نمونه گیری تصادفی ساده برای پاسخ به پرسشنامه محقق ساخته و به شکل خوداظهاری انتخاب شدند. نتایج پژوهش در سطح روابط دو متغیره، موید صدق برخی از فرضیه ها بوده است؛ از طرفی، زنان ازدواج نکرده ای که تعارض کار-خانواده بالاتری را تجربه کرده اند، سن بالاتری را برای ازدواج مناسب دانسته اند، یعنی بین میزان تعارض کار-خانواده و نگرش آنان به حداقل سن مناسب ازدواج رابطه مستقیم وجود داشت. از طرف دیگر، تجربه بالاتر تعارض کار-خانواده در بین زنان دارای همسر با نگرش به تعداد فرزند کمتر همراه بوده است که گویای ارتباط معکوس این دو متغیر است. علاوه بر این، هم در زنان ازدواج نکرده و هم دارای همسر، رابطه بین حمایت اجتماعی در خانواده و تعارض کار-خانواده معکوس، و در زنان دارای همسر رابطه بین تقاضاها و انتظارات نقشی خانواده و برابری جنسیتی با تعارض کار-خانواده ارتباط از نوع معکوس و معنادار بوده است. تحلیل چند متغیره داده ها در دو مدل جداگانه برای زنان ازدواج نکرده و دارای همسر نشان داد که در زنان مجرد، 23/5 درصد از تغییرات نگرش به سن مناسب ازدواج دختران توسط دو متغیر وضعیت استخدام در جهت منفی و تعارض کار-خانواده در جهت مثبت توضیح داده می شود. در زنان دارای همسر نیز، دو متغیر تعارض کار-خانواده در جهت منفی و سن در جهت مثبت 5/42 درصد از تغییرات نگرش به تعداد فرزند آیده آل را توضیح داده اند. به طور خلاصه، نتایج این پژوهش قرار گرفتن زنان در موقعیت های شغلی ایمن و با ثبات و نیز رفع تعارض های بین کار و خانواده با در پیش گرفتن سیاست های حمایت از خانواده را برای تحقق ایده آل های ازدواج دختران و ایده آل های فرزندآوری زنان برجسته می کند.
  8. پدیدارشناسی تجربه کم شدن سطح آب چاه های کشاورزی از نگاه بهره برداران (مورد مطالعه؛ بهره برداران دشت قروه)
    1400
    دشت قروه از لحاظ کشاورزی بسیار با اهمیت است. کشاورزی در دشت قروه نقش بسزایی در رشد و توسعه شهرستان قروه دارد و حیات اجتماعی و اقتصادی این شهرستان با کشاورزی در ارتباط است. وجود آب در رونق کشاورزی دشت قروه بسیار تاثیرگذار است، ولی امروزه شاهد کاهش سطح آب چاه های کشاورزی دشت قروه هستیم. در دنیای سرمایه داری امروز از محیط زیست با هدف کسب سود کوتاه مدت استفاده شده و نگاه سودجویانه به چاه های کشاورزی، ضد توسعه پایدار است. کم شدن سطح آب چاه ها در دشت قروه می تواند مشکلات اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی جدی را ایجاد کند. هدف پژوهش، کاوشی در تجربه زیسته بهره برداران از چرایی و چگونگی کم شدن سطح آبِ چاه های کشاورزی می باشد. مطالعه حاضر، یک پژوهش کیفی است و از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شده است. برای شناسایی و انتخاب نمونه های پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند بهره گرفته شده است. اطلاعات مورد نیاز پژوهش با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با بیست بهره بردار دشت قروه تا رسیدن به اشباع داده ها، گردآوری شده است. در نهایت با استفاده از روش تحلیل داده تماتیک 15 مضمون بنیادی از داده ها استخراج شد. مضامین بنیادی در این پژوهش شامل: " آبیاری بی رویه، عدم نظارت سازمان های دولتی وابسته، سیستم اجاره داری زمین، پدیده دلالی، کاهش بارش ها، فقدان تشکل های کشاورزی کارا، افزایش مهاجرت روستاییان، بوروکراسی های اداری مضاعف، بحران اقتصادی، تنش اجتماعی، فرونشست زمین، چشم و هم چشمی بهره برداران در استحصال منابع آبی، بهره وری پایین فعالیت های کشاورزی، کشت های آب بر، قانون گریزی" می شوند. با توجه به مضامین این پژوهش در دنیای امروز که با سرمایه داری عجین شده است، بهره برداران با هدف کسب سود کوتاه مدت، اقدام به استحصال منابع آبی می نمایند. از جمله مسائلی که حائز اهمیت است مسئله آموزش و نظارت است؛ آموزش به بهره‎ برداران در خصوص کشت و آبیاری و غیره و همچنین نظارت بر کار آن ها از سوی دولت می تواند موثر باشد. از سوی دیگر نبود نظارت و همکاری سازمان های دولتی مرتبط با بهره برداران، به عمق فاجعه افزوده است. دولت به عنوان متولی امر می بایست با کمک به بهره بردران در ایجاد تشکل های کارا، ارائه تسهیلات ویژه به مالکان زمین، ارائه تسهیلات به منظور نوسازی تجهیزات زراعت و تنظیم بازار خرید و فروش محصولات، از این فاجعه زیست محیطی جلوگیری نماید.
  9. پدیدارشناسی تجربه مادران از وضعیت کولبری فرزندان (مورد مطالعه: بخش مرزی نوسود)
    1400
    کولبری کاری طاقت فرسا با درآمدی ناچیز است که مخاطرات بسیاری از جمله شلیک مستقیم مرزبانان هنگ مرزی، کشته شدن یا نقص عضو شدن در میدان های مین به جامانده از جنگ هشت ساله دفاع مقدس، تصادف، سقوط از صخره ها و راه های صعب العبور و کوهستانی، بهمن و یخ زدگی در زمستان های سرد و سخت و بسیاری دیگر از مخاطرات که این افراد از زمانی که از خانه رهسپار مرز می شوند تا زمانی که به خانه بازمی گردند متحمل می شوند همه این مخاطرات زندگی توام با رنج و نگرانی را برای کولبران رقم زده است که نه تنها موجب استرس و نگرانی و اضطراب در زندگی این افراد شده، بلکه زندگی خانواده های آن ها را نیز توام از نگرانی و استرس کرده است که در این راستا مادران آن ها به طور جداگانه و ویژه ای متوجه این مخاطرات شده و آن ها را مضطرب و نگران می کند. هدف از این پژوهش کاوش در زیست جهان مادران در شرایط کولبری فرزندان با استفاده از چارچوب نظری جامعه ی مخاطره (اولریش بک)، رنج اجتماعی (پی یر بوردیو) و انسان حاشیه نشین (رابرت پارک) است. برای این منظور تجارب زیسته مادران بخش مرزی نوسود در شهرستان پاوه را بررسی کردیم. در این پژوهش از رویکرد کیفی، استراتژی پدیدارشناسی تفسیری و ابزار مصاحبه ی نیمه ساختاریافته و مشاهده مشارکتی به منظور پاسخگویی به سوالات پژوهش و دست یابی به هدف پژوهش استفاده شده است. در این پژوهش مشارکت کنندگان به صورت هدفمند، انتخاب؛ و فرآیند جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تعداد افراد شرکت کننده در این پژوهش 22 نفر از مادر کولبران مرز نوسود بودند. پس از اتمام مصاحبه ها، نسخه برداری و پیاده کردن متن مصاحبه ها و سپس به کمک تحلیل محتوای مضمونی و استنباط های نظری مورد تحلیل و تفسیر قرارگرفته است که این کاوش چهارده مضمون بنیادی را شامل شد عوارض جسمانی، اسطوره سلامتی،آینده نگری مادران، نفرت از شغل فرزندان، دلهره مادرانه، بازتولید فقر و شوربختی، طرد آموزش، جبر زندگی، نداشتن امنیت روانی و جسمانی و مالی، عدم بیمه کولبران، پایگاه اجتماعی کولبران، انتظار مادرانه، حیات برهنه، انسان زدایی. عمده ترین یافته های این مطالعه نشان می دهد که کولبران و خانواده های آن ها به ویژه مادرانشان در شرایط فعلی از جایگاه مطلوبی برخوردار نیستند و باید بیشتر موردتوجه قرار گیرند این پژوهش می تواند در شناخت و درک ما از این مسئله کمک کند تا جایی که بتوانیم به حل این مشکل کمک کنیم.
  10. بررسی عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی مردم در پروژه های بنیاد برکت (مورد مطالعه: روستاهای شهرستان سروآباد)
    1400
    در دهه های اخیر مفهوم مشارکت همواره در عمق فرآیندهای توسعه جای گرفته و تاثیر عوامل انسانی ناشی از مشارکت را در موفقیت پروژه ها ثابت نموده اند و توجه به مشارکت، یکی از عوامل اصلی توسعه اجتماعی در جوامع در حال توسعه تلقی می شود. از مهمترین بحث های توسعه اجتماعی می توان به طرح های توسعه روستایی توجه کرد که شکست یا موفقیت طرح ها یا پروژه های توسعه روستایی بستگی به درجه مشارکت و درگیری اجتماعات محلی در طرح ها و ارزیابی آن ها از پروژه ها دارد. بنابراین دست یابی به توسعه اجتماعی تنها با بهره گیری درست و بهینه از توان ها و استعدادهای موجود شهروندان در قالب برنامه مشارکتی قابل دستیابی است. در همین راستا روستاهای استان کردستان و بالاخص شهرستان سروآباد، جزو محروم ترین روستاهای کشور هستند که لزوم توجه به طرح های عمرانی و بر این مبنا، مشارکت اجتماعی مردم برای دست یابی به اهداف توسعه اجتماعی بسیار اهمیت دارد. در سال های اخیر بنیاد برکت وابسته به ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) یکی از نهادهای پرتلاش است که در پیشانی فعالیت های خود، به خودکفایی مردم مناطق محروم و هم وطنانی که مجالی برای بروز استعدادهای خود نداشته اند، می پردازد و به منظور توسعه و توانمندسازی اقتصادی و کارآفرینی در مناطق محروم آغاز به کار کرد و هم اکنون این بنیاد در حوزه های وسیعی در جهت خدمت به محرومین و نقاط کم تر توسعه یافته فعالیت دارد. از این رو در پژوهش حاضر، به بررسی عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی مرد در طرح های بنیاد برکت در تعدادی از روستاهای شهرستان سروآباد پرداخته شد. پژوهش حاضر در سنت روش شناسی، کمّی و براساس روش پیمایش بود. برای گردآوری داده ها که در آن از گروه های معینی از افراد خواسته شد تا به تعداد معینی از پرسش های مشخص، که برای همه پاسخگویان یکسان است، پاسخ داده شود و این پاسخ ها مجموعه اطلاعات پژوهش را تشکیل داد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی افرادی ذی نفع در پروژه های بنیاد برکت طی سال های 97 تا 99 بودند. این افراد از میان افراد ساکن در دهستان های اورامان (روستای اورامان)، بیساران (روستاهای بیساران و ژان)، پایگلان (روستاهای پایگلان، آریان، بوریدر، چشمیدر و ژنین) و ژریژه (روستاهای ژریژه و دل) که پروژه های بنیاد برکت در آنجا انجام گرفته، انتخاب شدند. تعیین حجم نمونه براساس فرمول کوکران صورت گرفت و شیوه نمونه گیری نیز به صورت نمونه گیری طبقه ای انجام شد. از ابزار پرسشنامه جهت گردآوری داده ها، که براساس هدف های پژوهش طراحی شد، استفاده گردید. سپس تحلیل رگرسیون همزمان و ضریب همبستگی پیرسون بر روی داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزارSPSS Ver23 انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که بین عدالت اجتماعی، اعتماد نهادی، رضایتمندی مردم از طرح های عمرانی، تعلق اجتماعی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و میزان آگاهی مردم از پروژه های بنیاد برکت با میزان مشارکت اجتماعی مردم در پروژه های بنیاد برکت رابطه معناداری وجود دارد. به عبارتی دیگر این عوامل را می توان به عنوان عوامل موثر بر مشارکت مردم در پروژه های بنیاد برکت روستاهای شهرستان سروآباد به حساب آورد.
  11. تجربه زیسته ساکنان مناطق مرزی از مصائب حیات اجتماعی (مورد مطالعه: روستای‎هانی‎گرمله)
    1400
    امروزه مرزنشینان بیش از سایر مردم تحت تاثیر وضعیت مرزها هستند. هر تغییری در روابط بین الملل، خواه مبتنی بر تساهل و مدارا و خواه مبتنی بر سرکشی و تهاجم (به ویژه کشور خود یا کشورهای همسایه) بر زندگی روزمره و زیست جهان آن ها تاثیرگذار می باشد. علاوه بر این، گرفتن هرگونه تصمیم اقتصادی و سیاسی در کشور خود، بیشتر بر مرزنشینان تاثیرگذار است. در وضعیت کنونی، یک مرز سازمان یافته می تواند چالش ها و فرصت هایی را برای افراد سـاکن در آن فراهم کند. این چالش ها و فرصت ها یا ذاتی مناطق مرزی اند و یا ایـن کـه در نتیجـه شیوه سیاست گذاری های اعمال شده در این مناطق به وجود آمـده انـد لذا در این پژوهش به بررسی تجربه زیسته ساکنان مناطق مرزی از مصائب حیات اجتماعی (مورد مطالعه: روستای‎هانی‎گرمله) پرداخته شد. در این تحقیق، از روش نمونه‎گیری هدفمند برای انتخاب نمونه با استفاده از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با افراد مورد نظر، به شیوه گفت وگوی دوطرفه مبتنی بر زبان کردی (گویش هورامی) انجام گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که تفاوت فاحشی بین وضعیت زندگی مرزنشینان با وضعیت زندگی در مناطق مرکزی تـر وجـود دارد و در بیان علت به وجودآمدن این وضعیت نامناسب زندگی، اکثراً بر عوامل اقتصادی و فرهنگی خود تاکیـد می کنند. مصاحبه شوندگان با عباراتی نظیر « تمایز زندگی مرزنشینان با دیگر مناطق»، « درهم تنیدگی حیات اجتماعی و زندگی مرزنشینی»، «مخاطرات مراودات مرزی»، « حک شدگی اقتصاد کولبری»، «در حاشیه بودن»، « ضعف امکانات، خدمات و زیرساخت‎های مرزی»، « به حاشیه رفتن مسائل زیست محیطی در مناطق مرزی»، «مشکلات دوری از مرکز» و بسـیاری دیگر از این قبیل عبارات حس متفاوت بودن از دیگـران را ایجـاد می کننـد که بیشتر مصاحبه شوندگان در این پژوهش، استراتژی ها و راه های برون رفت از این مشکلات در مناطق مرزی را ایجاد امکانات و گسترش خدمات را در این مناطق می دانند.
  12. بررسی زمینه ها و عوامل جامعه شناختی موثر بر وضعیت سرمایه اجتماعی در میان ساکنان مسکن مهر (مورد مطالعه: مسکن مهر بهاران سنندج)
    1400
    مطالعه حاضر، به طور کلی در حوزه عوامل جامعه شناختی و وضعیت سرمایه اجتماعی انجام شده است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش، بررسی زمینه ها و عوامل جامعه شناختی موثر بر وضعیت سرمایه اجتماعی در میان ساکنان مسکن مهر بهاران سنندج می باشد. به این منظور، کلیه ساکنان مسکن مهر بهاران سنندج به عنوان جامعه آماری لحاظ و مورد مطالعه قرارگرفته اند. به لحاظ روش شناسی، پژوهش از نوع پیمایشی- کاربردی، مبتنی بر روش های توصیفی- همبستگی می باشد. داده های مورد نیاز پژوهش، از طریق توزیع پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردید. اعتبار صوری سوالات با نظر خبرگان تایید گردید. پایایی سوالات نیز به روش آلفای کرونباخ محاسبه و جهت بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون های همبستگی پیرسون، t مستقل، آنوا و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. یافته های پژوهش در نرم افزارهای آماری، تاییدکننده فرضیه های پژوهش بودند، به این معنی که بین‎ ‎سطح‎ ‎فرهنگ‎ ‎آپارتمان نشینی، درجه روابط همسایگی، سطح آشنایی با محیط اجتماعی، رضایت از محل سکونت و‎ ‎سرمایه‎ ‎اجتماعی‎ ‎ساکنان رابطه مثبت و معنی داری دارد. همچنین بین دسترسی به امکانات و کیفیت خدمات شهری و زیر ساخت‎ها با سرمایه‎ ‎اجتماعی‎ ‎ساکنان رابطه مثبت و معنی داری دارد. اما در بعد روابط اجتماعی رابطه وجود نداشت. اما بین‎ ‎نوع‎ ‎سکونت و سرمایه اجتماعی ساکنان رابطه مثبت و معنی داری ندارد. و فقط در بعد تعلق مکانی رابطه وجود داشت. بین متغیرهای‎ ‎زمینه ای‎ ‎ (سابقه سکونت، درآمد) و‎ ‎سرمایه‎ ‎اجتماعی‎ ‎ساکنان رابطه مثبت و معنی داری دارد. بین وضعیت تاهل و‎ ‎سرمایه‎ ‎اجتماعی‎ ‎ساکنان رابطه مثبت و معنی داری دارد. در ابعاد نیز بین (تعلق مکانی، انسجام اجتماعی و روابط اجتماعی) و وضعیت تاهل ساکنان رابطه مثبت و معنی داری دارد. اما بین متغیرهای (سن، جنسیت، شغل، تحصیلات) و ‎سرمایه اجتماعی‎ ‎ساکنان رابطه مثبت و معنی داری ندارد. در متغیرهای پیش بینی کننده در رگرسیون نیز، متغیرهای فرهنگ آپارتمان نشینی با سطح معنی داری، روابط همسایگی و سطح آشنایی بر سرمایه اجتماعی ساکنان مسکن مهر تاثیرگذارند.
  13. تحلیل گفتمان سیاستگذاری نهادی و برساخت مسئله زیست محیطی
    1399
    کاوش و توصیف چگونه گی برساخت موضوعات زیست محیطی به مثابه مساله در جریان سیاست گذاری ها و کنش های نهادی موضوع این پایان می باشد. پژوهش در بستر برساخت گرایی اجتماعی و از روش تحلیل گفتمان فوکویی برگرفته از توالی پیشنهادی کارلا ویلیگ صورت گرفته و روش گردآوری اطلاعات مصاحبه و متون اسنادی مربوط به مدیران ارشد فرمانداری و سازمان های حفاظت از محیط زیست و صنعت معدن و تجارت استان کردستان است. با بهره گیری از سنخبندی های گفتمانی زیست محیطی مطالعات پیشین در دو سطح گفتمان های کلّی و تخصّصی و نیز سنخ بندی گفتمانی غیر زیست محیطیِ پیشنهادی این پژوهش؛ تعداد سه گفتمان اصلیِ زیست محیطیِ نظارتی، نظارت بر محیط زیست، بی آلایش و نیز دو گفتمان غیر زیست محیطیِ مصلحت دولت و نوسازی نمایان شده است. ضمناً تمامی گفتمان های زیست محیطی در بستر گفتمان کلّی محیط زیست گرایی حضور داشته اند. در پژوهش علاوه بر ارئه سنخ-بندی گفتمان های موضوعِ پژوهش، چگونه گی ساخت محیط زیست همچون ابژۀ گفتمانی و جایگاه های سوژه گی و نیز اندیشه و عمل گفتمانی در تقابلات این برساخت ها در هر گفتمان و در نهایت در مقایسه گفتمانی بصورت مراحل جداگانۀ تحلیل، توصیف گردیده است. در نهایت مشاهده گردید ارائه کنش و کلام جدّی در حوزۀ نهادهای دولتی با رسالت زیست محیطی و یا غیر زیست محیطی؛ در سطح دو گفتمان اصلیِ نظارتی ازطیف گفتمان های زیست محیطی و مصلحت دولت از طیف گفتمان های غیر زیست محیطی با ارائه کلام با ادّعای دسترسی به حقیقت از جایگاه قدرت فرانهادی و با پوشش مصلحت گرایانه و کمترین امکان مساله مندی محیط زیست در بستر این گفتمان ها در دوگانۀ تخریب-مصلحت و در سطح دوم در گفتمان حفاظت از محیط زیست از طیف گفتمان هایِ زیست محیطی و نوسازی از طیف گفتمان های غیر-زیست محیطی با ارائه کلام با ادّعای دسترسی به حقیقت با تکیه بر اصول مدیریت کنترل و هزینه-فایده اقتصادی و نیز دگربار عدم امکان پرسمانی شدن محیط زیست به مثابۀ مساله ای مستقل در بستر این گفتمان می باشیم. در همسازی ِ دوتاییِ گفتمان های بستر سخن، شاهد ظهور گزارۀ گفتمانی تاثیر پذیر از نظمی فراگیر با سویه های آشکار؛ و در هم نشینی دوگانۀ عقلانیت-خشونت شاهد امکان ناپذیریِ پرسمانی شدن محیط زیست به مثابۀ موضوعی مستقل هستیم. آن چنا که در هر ارائه کلام جدی، بسته به ابژه و جایگاه سوژه گیِ برساختی و در نهایت گفتمان مربوطه، به نوعی امکان هم نشینی دوتایی عقلانیت و خشونت در عناوینی هم چون تخریب-مصلحت و یا تخریب-توسعه بوده که در هر دو حالت عدم برساخت مسالۀ زیست محیطی همچون دغدغه ای فرادست صورت می پذیرد.
  14. تحلیل روایت کنشگران اجتماعی از گفتگوی اجتماعی در حوزه عمومی مورد مطالعه؛ شهرستان سنندج
    1399
    هدف پژوهش حاضر تحلیل روایت کنشگران از گفتگوی اجتماعی در حوزه عمومی در شهر سنندج می باشد. در این راستا از نظریات هابرماس و فوکو برای صورتبندی نظری کار بهره جسته-ایم.، روش این پژوهش مبتنی بر تحلیل روایت بود که کنشگران اجتماعی روایت و داستان زندگی شکل گیری یا عدم شکل گیری حوزه عمومی در شهر سنندج را برای ما بازگو نمودند و از شیوه تحلیل تماتیک برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده نموده ایم. جامعه آماری این پژوهش کنشگران اجتماعی سطح شهرستان سنندج بود و نمونه آماری از میان فعالان رسانه ای، سردبیران مطبوعات، فعالان زنان و محیط زیست انتخاب شدند. شیوه نمونه گیری هدفمند و تعیین حجم نمونه نیز تا مرحله اشباع داده ها ادامه داشت. بدین منظور با 20 نفر از فعالان حوزه عمومی شهر سنندج در قالب ابزارهای گردآوری داده ها (مشاهده و مصاحبه های عمیق)، اطلاعات لازم گردآوری شد. براساس نتایج تحقیق مشارکت کنندگان 13 مضمومن اصلی را برشمرند که در قالب یک خط داستان برای تبیین این وضعیت در شهر سنندج قابل استنتاج است. بر این اساس شکل گیری گفتگوی اجتماعی در حوزه عمومی، بیش از پیش ریشه در مسائل فرهنگی و توجه به تساهل و مدارا با همدیگر دارد. در جریان گفتگوی اجتماعی و حادث شدن آن در حوزه عمومی، عقلانیت در جامعه تقویت شده و سیر خطی ایده ها تعدیل شده و هزینه های روانی و احتماعی کاهش می یابد. این وضعیت جریان قدرت را در جامعه مویرگی نموده و فارغ از جایگاه و طبقه اقتصادی – اجتماعی افراد، پژواک صداهای دیگری را نیز به همراه دارد.
  15. بدن مندی و برساخت مردانگی: روایت مردان از تجربه ی جراحی های زیبایی
    1398
    بدن به سان ابزاری عام برای ادراک جهان، نقشی تعیین کننده در تحقق هستیِ انسان در این دنیا و بازنماییِ روابط اش با جهان و دیگر انسان ها ایفا می کند. انسان به میانجی بدن مندی خود، جهان را در قالب تجربه ی خویش درمی آورد. بدن بدین سان همواره در حال تولید معناست و از این طریق به گونه ای فعالانه انسان را در یک فضای اجتماعی و فرهنگی قرار می دهد. بدن مندیِ مردانه به عنوان شقی از بدن مندی انسان، طی سال های اخیر دست خوش تغییرات قابل ملاحظه ای شده است که می توان آن را در کل، ناشی از پاسخ به یک بحران مردانگی قلمداد کرد. پژوهش حاضر با درنظر گرفتن آرا، نظرات و مفاهیم اندیشمندانی چون کریس شیلینگ و مایکل اتکینسون؛ هدف اصلی خود را بر تحلیل روایت مردان از بدن مندی و برساخت مردانگی به میانجی جراحی های زیبایی قرار داده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل روایت، داده های خود را با بکارگیری ابزار مصاحبه ی باز و نیمه ساخت یافته با تعداد 20 نفر از مردان ساکن شهر سنندج که یکی از انواع جراحی زیبایی را تجربه کرده بودند و همچنین 4 نفر پزشک متخصص در زمینه ی جراحی زیبایی به عنوان مرجع تایید داده ها گردآوری می کند. یافته ها حاکی از احصا 24 مقوله ی محوری ذیل 8 مفهوم اصلیِ 1. ساخت بازاندیشانه ی خود (بدن به مثابه نمود هویت، خروج از شرم اندام خویش، خود منطبق با معیارهای کنونیِ جامعه)؛ 2. بازنمایی بدن (خودشیفتگی، بدن به عنوان سرمایه ای تجسم یافته، اشتراک چهره)؛ 3. مدیریت تاثیرگذاری (بیان خود، مدیریت ظاهر، بدن کاریزماتیک)؛ 4. معاشرت پذیری (ارتقا روابط اجتماعی، دوری از برچسب خوردن، کسب جایگاه اجتماعی)؛ 5. خلق تکنولوژیکِ بدن (دستکاری بدن، اندامگان رایانه ای، استتار مصنوعیِ بدن)؛ 6. روئیت پذیری (خودخوارانگاری، خودبیزاری، اعتمادبه نفس)؛ 7. مردانگیِ هژمونیک (زوال مردانگیِ سنتی، تنظیم مجدد بدن مردانه، ماسک های نوین مردانگی)؛ 8. مُدگرایی (خنثی سازی تاثیر گذر زمان، یک جورسازی، زنانگیِ مردانه) و همچنین 97 مفهوم عمده است. نتایج نشان می دهد که بدن مندی مردانه و برساخت مردانگی در شهر سنندج، متاثر از مولفه هایی چون رشد فناوری های ارتباطی نظیر فضای مجازی، دسترسی آسان به تکنولوژی های تغییرشکل بدن، تغییر نگاه نسبت به مردان ایده آل، زوال سنت گرایی و نظارت های سنتی، ارایه ی تعاریف جدید از مردانگی، زوال مرزبندی های مردانگی و تغییر نگاه زنان به مردان در جامعه ی امروز دچار تغییرات بنیادینی شده است.
  16. واکاوی تجربه دهیاران در توسعه اجتماعات محلی (مورد مطالعه: اجتماعات محلی بخش مرکزی کامیاران)
    1398
    روستا کوچکترین واحد سیاسی و اجتماعی در تقسیمات کشوری محسوب می شود و بدیهی است این واحد اجتماعی (روستا) به لحاظ وجود مناسبات اجتماعی، اقتصادی و پایبند بودن افراد به قوانین عرفی و مدنی نمی تواند از تشکیلات سازمان مدیریتی بی نیاز باشد. هدف از بررسی پژوهش حاضر واکاوی تجربه دهیاران در توسعه اجتماعات محلی (مورد مطالعه: اجتماعات محلی بخش مرکزی کامیاران) می باشد که از رویکرد تحلیل روایت به عنوان رویکرد عمده و اصلی روش تحقیق کیفی و نیز جهت گردآوری داده ها با تکیه بر فنون مشاهده مشارکتی، و مصاحبه های عمیق استفاده می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تمرکززدایی نقش ها و وظایف نهادهای دولتی همراه با نقش پذیری اجتماعات و مردم روستایی برای بسیج منابع طبیعی، انسانی و اجتماعی در نیل به توسعه روستایی بهترین شیوه مدیریت روستایی است.
  17. تحلیل روایت نابرابری جنسیتی در میدان آموزش (مطالعه موردی: زنان روستاهای شهرستان دهگلان)
    1397
    عمومیت یافتن امر آموزش به عنوان یک نیاز و ضرورت برای تمامی انسان ها طبق ارزش های انسانی و الهی، اگرچه جنسیت بردار نیست اما در طول تاریخ، غالباً نسبت به آن با نگاه جنسیتی برخورد شده است. یکی از ویژگی های طبیعی افراد، جنسیت آن ها است که در بیشتر جوامع بر پایه معیار فرهنگی-اجتماعی ارزیابی می شود. هدف این پژوهش، تحلیل روایت نابرابری جنسیتی در میدان آموزش در روستاهای شهرستان دهگلان می باشد. در بخش رویکرد نظری، از مفاهیم نظری بیان شدۀ مرتبط با موضوع از سوی بوردیو استفاده شده است. روش پژوهش به کار رفته، کیفی تحلیل روایت است که در آن از فن مصاحبۀ فردی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. یافته های این پژوهش در قالب هجده مقوله صورت بندی شده است و در نهایت یک مضمون نهایی تحت عنوان نابرابری در میدان آموزش انتخاب شد. نابرابری جنسیتی در آموزش به معنای نبود تساوی زنان و مردان در برخورداری امکانات آموزشی است. عوامل مختلفی مانند فقر خانواده و ناتوانی در تامین مالی هزینه ها، تعداد زیاد فرزندان، ازدواج زودهنگام دختران و نبود امکانات مناسب در مدارس می تواند موجب ترجیح آموزش پسران بر دختران شود.
  18. بررسی تاثیر بی تفاوتی اجتماعی جوانان و رابطه ی آن با گسست اجتماعی- فرهنگی (مطالعه پیمایشی جوانان شهر بوکان)
    1396
    بی تفاوتی به مثابه یک مساله اجتماعی، و مانعی بر سر راه مشارکت سیاسی و اجتماعی به شمار می آید. در این میان پرداختن به بی تفاوتی در میان جوانان به عنوان یکی از گروه های اثرگذار در پویش های اجتماعی و سیاسی در جامعه ی ایران اهمیت دوچندان دارد. پژوهش حاضر در صدد است تا در چارچوب چشم انداز وفاق اجتماعی و بر مبنای دستگاه نظری رابرت مرتن، به مطالعه ی میزان و ابعاد بی تفاوتی اجتماعی جوانان بپردازد. این تحقیق از نوع پیمایشی است که طی آن با 400 نفر از جوانان بوکانی بین سنین 19 تا 30 سال مصاحبه شده است. یافته ها نشان می دهد که بی تفاوتی اجتماعی در 41درصد جوانان پایین، در 30 درصد متوسط و در 29 درصد بالا بوده است. در میان ابعاد بی تفاوتی اجتماعی، بی تفاوتی عینی بیش تر از بی تفاوتی ذهنی بوده است. تحلیل رگرسیونی چندمتغیره نشان می دهد که بی تفاوتی اجتماعی جوانان به ترتیب شدت رابطه با متغیرهای گسست هنجاری، گسست ارزشی، هویت قومی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی مربوط است. متغیرهای مذکور در مجموع 8/60 درصد تغییرات بی تفاوتی اجتماعی جوانان را تبیین می کنند. در بخش پایانی تحقیق، دلالت های یافته ها و نتایج تحقیق در زمینه ی سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است.
  19. سبک زندگی و پوشش دختران شهر شاهین دژ
    1396
    سبک زندگی منعکس کنندۀ ترجیحات افراد است که در عرصه های مختلف زندگی همچون اوقات فراغت، نوع موسیقی، پوشش، آرایش و ظاهر بروز می کند. هدف این پژوهش، واکاوی ژرف-نگرانۀ دلالت ها و معانی پوشش دختران در یک فضای اجتماعی/ فرهنگی خاص است. فضا این پژوهش شهر شاهین دژ است. این پژوهش، در بخش رویکرد نظری، کوشیده است با کمک مجموعه ای از مفاهیم نظریِ بیان شدۀ مرتبط با این موضوع از سوی برخی جامعه شناسان (بودریار، وبلن، چنی و فدرستون)، گونه ای صورت بندی مفهومی/ نظری از موضوع سبک زندگی و پوشش ارائه دهد. روش پژوهش به کار رفته، کیفی نظریه پردازی داده محور یا همان نظریۀ مبنایی است که در آن از فن مصاحبۀ عمیق فردی و مشاهده مشارکتی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونۀ پژوهش براساس تلفیقی از دو شیوۀ نمونه گیری هدفمند (با معیار حداکثر تنوع) و نظری (با معیار اشباع نظری) انتخاب شده است. تعداد مفاهیم ساخته شده در این مرحله 297 مفهوم عمده، 31 مقولۀ محوری، 10 مقولۀ اصلی و یک مقولۀ هسته ای استخراج شد. مقوله های اصلی عبارت اند از: پوشش به مثابه بازنمایی هویت، پوشش به مثابه بازی نشانه ها، پوشش و بازنمود فرا واقعیت، سیالیت و نسبی بودن پوشش، پوشش و بازاندیشی در ارزش های اجتماعی، پوشش به مثابۀ مدیریت میل/ لذت، پوشش به مثابه بخشی از فرآیند مدیریت بدن، پوشش دوگانه جبر ساختاری/ آزادی عاملیت، پوشش، بازنمایی گروه های مرجع و ابراز مقاومت. موضوع نهایی پژوهش نیز معنادار شدن پوشش به میانجی دیگری مهم است که موضوع های دیگر حول آن شکل گرفته اند و بیانگر دلالت های متفاوت پوشش از دیدگاه دختران نمونۀ پژوهش، در نقش کنشگران زمینۀ پژوهش هستند.
  20. بی تفاوتی اجتماعی و گسست اجتماعی- فرهنگی)مطالعه ی پیمایشی جوانان شهر بوکان)
    1396
    بی تفاوتی به مثابه یک مساله اجتماعی، و مانعی بر سر راه مشارکت سیاسی و اجتماعی به-شمار می آید. در این میان پرداختن به بی تفاوتی در میان جوانان به عنوان یکی از گروه های اثرگذار در پویش های اجتماعی و سیاسی در جامعه ی ایران اهمیت دوچندان دارد. پژوهش حاضر در صدد است تا در چارچوب چشم انداز وفاق اجتماعی و بر مبنای دستگاه نظری رابرت مرتن، به مطالعه ی میزان و ابعاد بی تفاوتی اجتماعی جوانان بپردازد. این تحقیق از نوع پیمایشی است که طی آن با 400 نفر از جوانان بوکانی بین سنین 19 تا 30 سال مصاحبه شده است. یافته ها نشان می دهد که بی تفاوتی اجتماعی در 41درصد جوانان پایین، در 30 درصد متوسط و در 29 درصد بالا بوده است. در میان ابعاد بی تفاوتی اجتماعی، بی تفاوتی عینی بیش تر از بی تفاوتی ذهنی بوده است. تحلیل رگرسیونی چندمتغیره نشان می دهد که بی تفاوتی اجتماعی جوانان به ترتیب شدت رابطه با متغیرهای گسست هنجاری، گسست ارزشی، هویت قومی و پایگاه اقتصادی-اجتماعی مربوط است. متغیرهای مذکور در مجموع 8/60 درصد تغییرات بی تفاوتی اجتماعی جوانان را تبیین می کنند. در بخش پایانی تحقیق، دلالت های یافته ها و نتایج تحقیق در زمینه ی سیاست گذاری اجتماعی و فرهنگی مورد بحث قرار گرفته است.
  21. بررسی تاثیر رسانه های ارتباط جمعی بر توسعه اجتماعی جوانان شهر اسلام آبادغرب
    1396
    توسعه اجتماعی یکی از مولفه های اصلی توسعه به شمار می رود که دست یافتن به فضای مفهومی آن از طریق شاخص های آن امکان پذیر است. لذا دست یابی به این شاخص ها و مفهوم توسعه اجتماعی زمانی محقق می شود که تمامی دانش و فن آوری های بالقوه جامعه به طور موثری در میان آحاد جامعه اشاعه یابد که ارتباطات نقش محوری بازی می کند. بطور کلی متون توسعه نشان می-دهد که رسانه های ارتباط جمعی نقش مهمی در عرصه تغییر و تحولات اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی، افزایش کیفیت زندگی و توسعه اجتماعی در مناطق شهری و روستایی ایفا می کند. بنابراین هدف تحقیق حاضر، بررسی تاثیر رسانه های ارتباط جمعی بر توسعه اجتماعی شهر اسلام-آبادغرب است که از میان شاخص های توسعه اجتماعی شاخص؛ انسجام اجتماعی، کیفیت زندگی و اخلاقیات توسعه اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. به همین جهت با بهره گیری از نظریه های لرنر، رائو، دی کراکر و جان تامپسون به بررسی تجربی فرضیه های پژوهش پرداخته است. روش تحقیق، پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق جوانان 18 تا 35 ساله شهر اسلام آبادغرب در نظر گرفته شده که با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه گیری خوش های چند مرحل های و تصادفی ساده 380 نفر از آنان انتخاب شده است. نتایج آمار توصیفی نشان از این دارد که توسعه اجتماعی در جامعه مورد مطالعه در حد پایین می باشد. و بر مبنای نتایج آمار استنباطی، بین میزان استفاده از رسانه های ارتباط جمعی با متغیر های توسعه اجتماعی و دو بعد آن یعنی؛ کیفیت زندگی، اخلاقیات توسعه اجتماعی، سن، تحصیلات، رابطه معناداری وجود دارد. در بخش پایانی تحقیق راهکارهایی در جهت ارتقای توسعه اجتماعی ارائه شده است.
  22. تجربه ی طرد اجتماعی: مورد مطالعه ههورامی های شهر مریوان
    1396
    هدف پژوهش حاضر، امکان مداخله و تغییر در وضعیت طرد اجتماعی هه ورامی های شهر مریوان به عنوان گروهی اقلیتْ در شهر مریوان است. در این راستا، از رویکردی که در درون سنت فکری فرانسه (وجه رابطه ای) جای می گیرد و با استفاده از نظریات و مفاهیم بوردیو، جهت شرح فضای اجتماعی شهر و منازعات درون آن و همچنین از نظریات سیلور که در قالب سه پارادایم (انسجام، تخصصی شدن و انحصار) به مبحث طرد می پردازد، سود جسته ایم. روش مورد استفاده ی ما مردم نگاری انتقادی است. بر این اساس در سه بافت موقعیتی که در نتیجه ی مهاجرت هه ورامی ها به شهر، منجر به ظهور سه گفتمان در بافت اجتماعی شهری شده است، مساله ی طرد اجتماعی را مورد بحث قرار دادیم. در بافتِ موقعیتی اول که با مهاجرت کم و افول سیستم ارباب-رعیتی مشخص می گردد، با عدم مساله شدن طرد (گفتمان انسجام) مواجه هستیم. ظهور و گسترش شهرگرایی، مهاجرت بی رویه و اهمیت بازار، ویژگی های موقعیت دوم و تسلط گفتمان بازار است؛ که بیشترین تجربه ی طرد در این موقعیت دیده می شود. موقعیت سوم که تجربه ی جوانان را بیشتر مدنظر قرار می دهد؛ با ویژگی های فرهنگ شهری، شرکت در انجمن ها، افزایش تحصیلات و تبادلاتِ فرهنگی با کردستان عراق مشخص می شود، گفتمانی را شکل می دهد که تاکید اصلی اش بر هویت شهری-کُردی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که هه ورامی ها از سوی سورانی ها در میدان های اجتماعی و فرهنگی طرد می شوند (به مثابه تصاحبِ تمایزاتشان) و واکنش هه ورامی ها نیز تمایزگذاری میان خود و سورانی ها از طریق معاشرت ها و فعالیت های درون گروهی است؛ که البته باتوجه به سه گروه سنی (جوان، میان سال، کهن سال) و چهار منطقه ی مهاجرتی (هه ورامان تخت، لهون، ژاورود و شامیان) تجربیات آن ها متفاوت است. بیشترین تجربه ی طرد اجتماعی در میان هه ورامی های مناطق تخت و لهون و در گروه میان سال دیده می شود. نادیده گرفتن و به خودبستنِ تمایزات هه ورامی ها (فرهنگی و اجتماعی) از سوی سورانی ها و بُرد هه ورامی ها در میدان اقتصادی و به تبع مغلوب شدن شان در میدان های فرهنگی و اجتماعی را می توان از دلایل اصلی طرد دانست.
  23. ارزیابی تاثیرات اجتماعی پتروشیمی مهاباد بر جوامع محلی پیرامون
    1396
    چکیده این تحقیق در پی ارزیابی تاثیرات اجتماعی پتروشیمی مهاباد بر جوامع پیرامونی این طرح است. روش مورد استفاده در این تحقیق روش ترکیبی استراتژی متکثر همزمان است. در بخش کیفی از روش گراندد تئوری استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق روستاهای دهستان مکریان غربی مهاباد- آذربایجان غربی نزدیک به طرح پتروشیمی مهاباد هستند. در روش کیفی از نمونه گیری نظری و در روش کمی از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. نمونه آماری در روش کیفی 21 نفر و در روش کمی 400 نفر از روستاییان بوده است. تکنیک گردآوری داده ها در روش کیفی مصاحبه عمیق و در روش کمی پرسشنامه محقق ساخته بوده است. مصاحبه ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تجزیه و تحلیل شده اند و در نهایت نمودار روش کیفی ترسیم گریده است. پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که پایین آمدن درآمدبرخی از مردم بومی، بیکاری، نارضایتی، ایجاد اشتغال، افزودن بر تجربه کاری مردم بومی، کاهش انسجام اجتماعات محلی، کاهش همگرایی به مرکز، کاهش امنیت و اعتماد سنتی، کاهش سرزندگی مردم بومی، احساس بیگانگی با طرح، آلودگی هوا، آلودگی های جزئی در خاک، زمین های کشاورزی و محصولات، آلودگی نوری، ایجاد ناهمگنی فرهنگی، تغییرات نامتناسب در روحیات فرهنگی مردم، آشنایی با فرهنگ های جدید، انتشار فرهنگی، بر طبق یافته های کیفی و تاثیرات بر کاهش و افزایش درآمد، بوجود آمدن و ازبین رفتن برخی مشاغل و تشدید نابرابری در بعد اقتصادی، تاثیرات جزئی بر الگوی مصرف خانوار، روابط و انسجام اجتماعی در بعد فرهنگی، تاثیرات بر زیبایی شناختی منطقه، ایجاد آلودگی آب و هوا و کشاورزی و همچنین تحت تاثیر قرار دادن سلامت و بهداشت مردم بومی در بعد زیست محیطی و دیگر تاثیرات اندک در بعد جمعیتی، در بخش کمی، از تاثیرات این پتروشیمی بر جوامع محلی پیرامون طرح هستند.